& فرمانده شما اینجا چیکار میکنید؟
جین که از شنیدن صدای سوجون هول شده بود بدون اینکه جلب توجه کنه سرشو بالاتر برد و کوتاه ولی عمیق بین دو ابروی جونگکوکو بوسید با بلند کردن سرش نگاهش به چشمای گرد سرباز خورد لبخندی زد و همونجور که پتو رو روی جونگکوک مرتب میکرد با صدای آرومی پرسید
جین: تو چرا بیداری؟
& من...خب من چیزه....خوابم نمیبرد
جین: مگه میشه؟ روز خسته کننده ای داشتید
جین بلند شد و سمت جیمین رفت
& خب راستش برای فردا هیجان زدم
جین کنار جیمین نشست و بوسه ای به سر بی موش زد و همونطور که پتورو از بین پاهاش در میاورد تا روش مرتب کنه جواب سوجونو داد
جین: فردا مگه چه خبره؟
& قراره به خانواده هامون زنگ بزنیم
جین تکخنده ای کردو بعد از نیم نگاهی به سوجون با لحن شوخی گفت: یعنی یه هفته دوری انقدر سخت بود
& نه قربان راستش چند روز پیش مادرم عمل قلب داشت فقط میخوام حالشو بپرسم
جین که بالاخره موفق به در آوردن پتو شده بود متعجب به سوجون نگاه کرد: چرا زودتر نگفتی؟
سوجون با دیدن واکنش جین سرشو پایین انداختو شروع کرد با لبه های پتوش ور رفتن: گفتم، همون روز به فرمانده لی گفتم ولی ایشون گفتن هرکی یه مشکلی داره و باید صبر کنم
جین آهی کشید و بعد از مرتب کردن پتوی جیمین سمت سوجون اومد؛ دستی روی شونش گذاشته و لبخند محوی به صورت نگران پسر زد
جین: الان که دیروقته ولی فردا اول صبح بیا اتاقم زودتر زنگ بزن از این به بعد کاری داشتی بیا پیش خودم
فشاری به شونه پسر وارد کرد و سمت در رفت؛سوجون که هیجان تمام وجودشو پر کرده بود خنده آرومی کرد و رو به جینی که نزدیک در بود گفت: خیلی ممنونم قربان امیدوارم بتونم براتون جبران کنم
جین برگشت سمت سوجونو خندید و بعد از نیم نگاهی به جونگکوک رو به سوجون گفت: لازم نیست برای من جبران کنی فقط سعی کن صبحا جونگکوکو بیدار کنی که انقدر تنبیه نشه
لبخند سرباز از این همه عشق فرمانده کیم نسبت به دونسنگاش وسیعتر شده و با نیش باز گفت: چشم قربان
جین سری تکون داد و بالبخند از اتاق خارج شد دستی روی قلبش گذاشت و با حس تپش های تندش زیر لب زمزمه کرد: چیزی نمونده بود بگا بریم کوکی
*********
باز شدن در توجه همه رو به خودش جمع کرد و دیدن سوجون آماده که با صورت خندون وارد اتاق شد باعث تعجبشون شد
![](https://img.wattpad.com/cover/357547902-288-k816483.jpg)
ESTÁS LEYENDO
My commander (jinkook_ kookjin)
Fanficفاصله برای عاشق همیشه تلخ است، چه ۸۰۰ کیلومتر و چه ۸ متر! این را از چشمان خیس سربازی فهمیدم که از بالای برجک دیده بانی به معشوقه اش می نگریست!! کاپل اصلی: جینکوک_ کوکجین کاپل فرعی: ناموی ریل لایف