خب تصمیم گرقتم بالاخره ترسمو بذارم کنار و سرخپوست رو اپلود کنم.. گرچه که فکر نمیکنم اونقدری ایده ی محبوبی باشه ولی واقعا دلم میخواد بنویسمش
یکی نیست بگه چرا میری سراغ ایده های اینجوری وکم طرفدار که تو گل گیر کنی؟😂
لطفا ازش حمایت کنین و دوسش داشته باشین و براش کامنتای خوشگل خوشگل بذارین
اگه این بچه به اندازه ی قابل قبول طرفدار داشته باشه قول میدم نوستالژی رو هم خیلی بیشتر اپ کنم..
ببخشید که انقد نویسنده ی بدقولیم ولی جدی از بس ووت وکامنت ندارم نا امیدم😂
اصلنم حالیم نیست که اولین بوکمه و نباید انتظار زیاد داشته باشم!
بهرحال که لطفا جفتشو دوست بدارید و انقدرم سایلنت نباشید منم دختر خوبی میشم انقدررر براتون قشنگ اپ میکنم که خودتون بگین بسه انقدر تند تند نذار(اره جون عمه ت)اسمات نیز ندارد لطفا درخواستم نکنید خوشم نمیایه اسمات بنویسم بعد دلمم نمیاد نه بگم که(:
و اینکه اسمش سرخپوسته ولی متاسفانه واژه سرخپوست معادل دقیق انگلیسی نداره و تو زبان انگلیسی به سرخپوست میگن هندی(:
منم اسمشو گذاشتم red skin که اصلا معنی سرخپوستو نمیده ولی خب چه کنم دیگهتو ریدینگ لیستاتون ادش کنید به زودی پارت اولشو میذارم🤗
پ.ن: هیچ ایده ای ندارم چرا کاور پارت اونو گذاشتم
YOU ARE READING
Red skin (vkook)
Fanfictionپسر با تعجب به چهره ی مرد غریبه نگاه کرد.. سفید بود، درست مثل تصویری که گاه گاهی توی رودخونه میدید! ....... جونگکوک پسری لال در قبیله مایا که همه ی مردم دور و برش با اون خیلی تفاوت داشتن.. تا روزی که مردی چشم بادامی و سفیدرو رو ملاقات کرد که صورتش...