دستاشون توی هم قفل شده بود
وقتی مادر سو ، همسایه کای مرد و کیونگسو از طرف پدر
معتادش پس زده شد کای سو رو قانونی و همیشگی به امانت
گرفت!و حالا بعد ۵ سال کنار هم خوشحال بودند و قدم می زدند
، سو از آپاش رقص یاد میگرفت و کای هم با کمال میل بهش یاد می داد
درسته اونا خانوادشون رو از دست داده بودند ولی در کنار هم خوشحال بودند
خیلی چیزا بود که باید در کنار هم یاد میگرفتن
تا میتونی بخند !
چانیول باش .!
ناراحتی تو این دنیا معنی نداره!
تو دنیا کم داریم آدمایی که خنده از رو لبشون پاک نمیشه!
ناراحتی گناهه!
هدر دادن اشکای پاکت واس یه سری چیزا و آدمای بی ارزش ، کسخل و تخمی ، دیوونگی محضه!
بخند بزا بهت بگن دیوونه به کسشعراشون اهمیت نده !
آخرش زیر قبر دفن میشی و از یاد همه میری ، خاک از پاره
تنت تغذیه میکنه و زمین شکافی برای قورت دادنت!#################################
سو : اپا ؟
کای: هوممم؟
سو : من.....
با صدای جیغ لاستیک و خبر دادن از حرکت ماشین کنارشونبچه سه متر پرید و جلوی آپاش قرار گرفت!
دستاش رو پشت رون آپاش گذاشت و بهش چسبید !
جوری که لبش از روی شلوار به دیک آپاش بخوره!
کای در خلسه ای فرو رفت و ناخودآگاه لبش رو گاز گرفت
با صدای جیغ و شادی دخترای هرزه توی پارک کای با شوک
سو رو گرفت و از لای پاش ردش کرد تا از اون
پوزیشن خارج بشناما سو که گل از گلش شکفته بود
شروع کرد با خوشحالی چرخیدن لای پای آپاش !
سو همینطور که دور پای آپاش میچرخید جیغ جیغ میکرد و با
خوشحالی دست میزدکای دستش رو روی لب پسر گذاشت و سمت کوچه ای بردش
تا از دید دختر ها و پسرا که با کنجکاوی نگاهشون میکنن
خارج بشنبه محض خارج شدن از دید مردم نفس حبس شدش رو بیرون داد
عصبانی نگاهی به سو کرد
کای: فکر کنم خودتو باید آماده تنبیه کنی!
سو: نگو اپااااا
با شیطنت گفتکای تک خندی زد و روی یه زانوش نشست و شروع به قلقلک
دادن سویی کرد#################################
سو: اپااا
حین رفتن تو اتاق کای رو صدا زد
کای عصبانی سمت سو چرخید
کای: نگفتم بدون اجازه نیای تو اتاق کارم؟
سو: خو بیبخشیدد
میز و دور زد و روی پای باباش نشست !
YOU ARE READING
kyotsoo
Romanceیه مینی فیک از کایسو تقدیمتون میشه ژانر : اسمات ، تکه ای از زندگی ، پدر پسری ، رمنس