PART 15

316 39 0
                                    




جانگ سوک ب کمک نامجون تهیونگو سمت اب دریاچه بردن
نامجون دستشو رو پیشونی تهیونگ گذاشت و زمزمه کرد:

_داره از تب میسوزه باید همین الان اینکارو بکنیم

-بزارش تو اب

نامجون تهیونگو پایین گذاشت لباساشو دراورد و با بدن نیمه برهنه تهیونگ رو بلند کرد
هیونگ سیک (برادر جانگ کوک) عصبی زمزمه کرد:

+نمیدونم چطور یه شنای شبانه قراره بهش کمک کنه!

-دمای بدنش خیلی بالاست و با اب و کمک چنتا گیاه دارویی میتونه دمای بدنشو پایین بیاره و خنکش کنه

رو زمین نشست گیاهارو توی ظرف باهم مخلوط کرد و میکوبید نامجون همونطور ک تهیونگو بلند کرده بود داخل اب سرد دریاچه رفت تهیونگ عرق کرده بود و از حس سرمای اب ناله ای کرد جانگ سوک سریع دارویی ک درست کرد گرفت و داخل اب اومد

-بخورش

نامجون پاهای تهیونگو پایین گذاشت و ظرفو دست تهیونگ داد جانگ سوک رو ب نامجون کرد

-باید ضربان قلبش رو کم کنیم

_و انتظار داری چطور اینکارو بکنیم؟

تهیونگ برای لحظه ای پاش سر خورد و داشت میوفتاد ک جانگ سوک و نامجون سریع گرفتنش

-نگهش دار...ی روش جسمیه که باعث کاهش ضربان قلب و فشار خون میشه

+این جواب نمیده

تهیونگ نفس نفس میزد و ناله میکرد دستشو رو شکم بزرگش گذاشت و هق کوچیکی زد

_جادوگر قصر من طلسم رو میشکنه ما فقط به زمان نیاز داریم

تهیونگ با حس سنگینی سینش نفسای بلندی میکشید و ب شونه نامجون چنگ زد

:نمیتونم نفس بکشم

_خیلی خب..نفسای عمیق و طولانی بکش

تهیونگ سعی میکرد خودشو بالا بکشه تا بتونه بهتر نفس بکشه و نامجون با نگرانی ب چهرش نکاه میکرد

_تهیونگ منو ببین..نفسهای عمیق و طولانی..فقط رو صدای من تمرکز کن

تهیونگ از درد ب خودش میپیچید و هق کوچیکی زد

_حالت خوب میشه حالت خوب میشه

جادوگر قصر نامجون طناب گره خورده ای رو بالا گرفت و چشماشو بست شروع کرد ب خوندن ورد
تهیونگ جیغ بلندی کشید پاهاشو تو شکمش جمع میکرد و تکون میخورد طنابه گره خورده کم کم باز شد و اروم روی میز پایین اومد
تهیونگ با حس کمتر شدن دردش نفسای عمیق و بلندی میکشید دستشو دور شکمش حلقه کرد و بغضش ترکید

-احساسش کردم.. برداشته شد!

+دیگه بین تو و تهیونگ اتصالی نیست؟ ینی دارویی ک تو بدنته دیگه روی تهیونگ تاثیری نداره؟

Black Dragon Where stories live. Discover now