4🖤📎

129 31 2
                                    

اونها هم اون توئن!

هر سه با باز شدن در اتاق متعجب به سونگچول خیره شدن و جونگهان شوکه گفت:

"ویت..وات؟؟"

"اووههه ماییی گاااادد نگووو کهههه"

ونوو از شدت ذوق از تخت بلند شد و رو به روی سونگچول ایستاد تا با ذوق بیشتر ادامه بده:

"هم اتاقی جدیدمون تویی؟اوه مای گادد!!"

جاشوآ موهای گندمیشو کنار زد
و با مهربونی رو به سیرین گفت:

"خوش اومدی مطمئنم کنار ما بت خوش می گذره "

جونگهان همچنان سنگین به سونگچول نگاه مینداخت. و نگاهاش طوری بود که انگار زیاد از این موضوع خوشش نیومده بود.

در نهایت جونگهان
منزجر نفسش رو بیرون داد و بعد همنطور که چیپس می خورد روی تخت لم داد ، تا اینبار نگاهش رو به پایین بندازه و با لحن سردی بگه:

"خوش اومدی "

سونگچول متوجه رفتار سرد جونگهان با اون شد. اما سعی کرد که سخت نگیره و از هر سه بابت خوش آمد گویی تشکر کرد

با ورودش به اتاق ، مستقیما به سمت تختش رفت. روی اون نشست و بعد چک کردن برنامه درسی رو به هم اتاقی های جدیدش گفت:

"بعد از سه زنگ چیکار می کنیم؟
چرا تو برنامه چیزی نزده؟ "

ونوو عینکش رو صاف کرد و توضیح داد:
"چون بعدش زنگ تفریحه و از ساعت 12تا3:30 ظهر هیچ درسی نداریم..چون ساعت استراحت و ناهاره"

ابروهاشو به نشونه متوجه شدم بالا داد و بعد دفترشو از تو کیفش در اورد و شروع کرد به تکلیف نوشتن

****

ساعت12
(سالن غذا خوری)

هر اکیپی روی میز جداگونه خودشون نشسته بود. و افرادی که اکیپ نداشتن باز هم کنار هم جمع می شدن و غذا می خوردن..
سونگچول به خاطره اصرار زیاد ونوو همراهشون روی میز نشست

اما زیاد راحت نبود ، از یه طرف به خاطره این بود که همه چیز واسه اون خیلی جدیده و از طرف دیگه به خاطره نگاهای سنگین جونگهان بود. که همچنان ناراضی به نظر میرسید
و این یه حس بدی بش میداد

نگاهیی به سینیِ رو به روش انداخت.
یه سوپ برداشته بود با یه ساندویچ مرغ ،که خودش هم بهتر می دونست به خاطره کم خوراک بودنش قرار نیست کامل بخوره.

SEVENTEENWhere stories live. Discover now