جئون جونگکوک 24 ساله که توی شرکت سلین کار میکنه و رئیس کیم تهیونگ که 23 سالشه رو تا الان فقد یکبار اونم وقتی میخواس استخدام بشه دید و ازون به بعد دیگه پا به اتاق اون نذاشته بود چون اجازه ی وارد شدن رو به کسی نمیداد اما ی روز وقتی داشت کاراشو انجام میداد توی حساب کردن بعضی پرونده ها مشکل پیش اومد که فقد تهیونگ میتونس حلش کنه پس تصمیم گرفت بره به اتاق رئیسش...
"کوک نزدیک اتاق رئیسش شد و قبل از اینکه در رو باز کنه صدای ناله میومد با تعجب در رو باز کرد و دید که رئیس داره با ویبراتور خودشو به فاک میده و اسم کوک رو ناله میکنه"
_ ر..رئیس ؟؟ چیکار میکنید ؟
" ته روی میز کارش نشسته بود و کامل پاهاشو باز کرده بود و همه جاش مشخص بود
شلوار و باکسرش یه گوشه افتاده بود و فقط پیراهن سفید نازکش تنش بود که بخاطر عرق کردنش چسبیده بود به تنش و همجاش مشخص بود
کرواتش هم دور گلوش شل آویزون بود "
+عاححح...واسه..واسه چی اومدی اینجا عاححح
_ من چند بار در زدم شما متوجه نشدید .. میدونید این وضع توی شرکت مناسب نیست ؟ اگر کس دیگه ای جای من بود چی ؟ اگر میخواید از این کارا کنید و به خودتون ور برید حداقل در رو قفل کنید
" و بعد در رو بست تا کسی به اتاق دیدی نداشته باشه و با نگاه خیره ای به ته کرد
ته میخواس حرفی بزنه که با کام شدنش حرفش موند"
+عاححح
"و بعد کامش روی میز ریخت"
" کوک نیشخندی به عنوان تمسخر زد و بدون اینکه به وضع ته کاری داشته باشه جلو رفت "
_ رئیس اینارو باید ببینید چند تا مشکل پیش اومده
" و بعد برگه هارو دقیقا جلوی دیک و سوراخ ته و میز خیس از آب منی ته گذاشت و این برای ته خیلی تحقیر آمیز بود "
+این کارارو نکن کوک...بزار لباسامو بپوشم بعدش باهم حرف میزنیم الان برو بیرون و به من نگاه نکن
_ من که دیگه همه جاتون رو دیدم ! فرقی به حالتون نداره رئیس ! کارم واجبه نمیتونم بعدا بیام
"ته احساس کرد کوک تمام تلاششو کرد تا اون رو تحقیر کنه و موفقم بود پس از روی میز بلند شد و خودش رو به سرعت تمیز کرد و باکسر و شلوارشو پوشید و پرونده هارو برداشت و روی میز کوچیک اون طرف گذاشت"
YOU ARE READING
pure love
Fanfictionجئون جونگکوک 24 ساله که توی شرکت سلین ( اسم تخیلی ) کار میکنه و رئیس کیم تهیونگ که 23 سالشه رو تا الان فقد یکبار اونم وقتی میخواست استخدام بشه دید و از اون به بعد دیگه پا به اتاق ته نذاشته بود چون اجازه ی وارد شدن رو به کسی نمیداد اما ی روز وقتی داش...