pure love
Part 3
" کوک خنده ای کرد و اشاره ای به پرونده ها کرد "
_ اینا مونده هنوز رئیس! تموم شد میرم بیرون
"ته دیگه نمیتونست این حجم از تحقیر شدنو تحمل کنه و با سرعت به سمت حموم توی دفترش رفت و درش رو قفل کرد و اشکاش روی گونه هاش ریخت
کوک رف سمت در حمام و در زد "
_ رئیس ؟
"ته به خاطر بغضش و اشکاش نمیخواست جوابی بده تا بازم با حالت تمسخر جوابی از کوک بگیره پس ساکت موند و لباساش رو دراورد تا زیر دوش کمی اروم بشه و سعی میکرد حرفای اون رو فراموش کنه
کوک هم با ترفند و هزار جور دیگه در حمام رو باز کرد و رف تو
ته چشماش رو بسته بود تا افکارش اروم بشه و وقتی گرمای نفس کسی رو نزدیک به صورت خودش حس کرد چشاش رو باز کرد و با دیدن صحنه ی رو به روش قلبش وایساد"
_ آب سرده ! یخ میزنی رئیس !
+چ.چطوری اومدی تو؟؟
_ دیگه دیگه ! بلند بشید رئیس
+به تو ربطی نداره برو بیرون
_ چون نگفتم من دوست دارم اینجوری میکنید رئیس ؟+نه چون تحقیرم کردی
"صداقتش مث بچه های کوچولو بود
کوک که حالا کل لباساش خیس شده بود رف جلو ته نشست "
_ مگه دوست نداری تحقیر بشی ؟
+چرا باید دوس داشته باشم تحقیر شم؟؟
_ اخه سیخ شدی ! من هرچی میگفتم بدتر سیخ میشدی رئیس
+حرف موفت نزن اصن تو اخراجیییی(با گریه و کمی جیغ زدن)
" کوک خنده ی بلندی کرد "
_ اوکی من اخراجم
ولی این دیک کوچیک رو یبار دیگه دستمالی کنی میترکه
سوراخت هم که باد کرده رئیس البته دیگه رئیس من نیسی که من اخراج شدم
خدافظ جقی
" و بعد بلند شد و خواست بره بیرون که ته گرفتش"
-من ی چیزی گفتم تو چرا زود باور میکنی؟؟(با بغض و کیوت)
_ چی گفتی من باور کردم ؟
+اینکه گفتم اخراجی...الکی گفتم(همون حالت به اضافه ی کیوت تر ولی کاملا ناخواسته)
_ خب تو الکی گفتی ولی من جدی گرفتم و میخوام برم
YOU ARE READING
pure love
Fanfictionجئون جونگکوک 24 ساله که توی شرکت سلین ( اسم تخیلی ) کار میکنه و رئیس کیم تهیونگ که 23 سالشه رو تا الان فقد یکبار اونم وقتی میخواست استخدام بشه دید و از اون به بعد دیگه پا به اتاق ته نذاشته بود چون اجازه ی وارد شدن رو به کسی نمیداد اما ی روز وقتی داش...