"ورد واید هندسام؟!!!"

1K 89 15
                                    

ووت بده. کاورم چک کن. این پارت جذابیه.~

_____________________________________
[7am]
صدای در زدن بلند باعث سکته های ریز جونگ کوک و تهیونگ شد..
اونها تقریبا ۲۴ ساعت بود به عنوان زوج خیلی کیوتی باهم بودن و شب رو روی یه تخت خوابیدن
البته اگه بم وسطشونو فاکتور بگیریم✓
_یااا کیه این وقت صبح‌‌..
_نگو که رفیقات دوباره اومدن..
با جوابی که جونگکوک به تهیونگ داد میشد گفت نقشه قتلشو خودش کشید
_اوکی اوکی..معذرت میخوام
_خوبه!
بعد از کلمه -خوبه- تهیونگ صدای در بالا رفت
_یاا درو شکستیییی
در باز کرد و الفایی با وضع و روی شلخته رو دید..معلوم بود استرس و فشار زیادی رو تحمل کرده
_عام..ببخشید این شکلی مزاحم شدم..تو جفت جونگکوکی؟..جونگکوک اینجا عه؟‌.. به جونگ کوک بگ..
هنوز حرف نامجون تموم نشده بود که دستی روی کمر تهیونگ نشست و از جلوی در یکمی تهیونگ رو کنار برد..
_نامجون! باید دلیل منطقی ای برای این وقت صبح اومدنت داشته باشی!
نامجون با وضع جونگکوک که شامل[بدون لباس برای بالا تنه+باکسر+بدون لباس پایین تنه] میشد فهمید بد موقع اومده
_جونگ..دلیل منطقی دارم!..برای ۳ ساعت دیگه یه مصاحبه فوری داری! برای دیشب که شایعه ی کاپل بودنت در رفته و کل ساسنگ ها و خبر نگارا ریختن بیرون
با حرفی که شنید هوش از سرش پرید..
_یعنی چی که متوجه شدن؟ من دیروز کل رستوران رو رزرو کرده بودم!..
_سوجین امارشو در اورد..یکی از خدمتکارای رستوران فیلم و عکس گرفته بوده..
_هی ته..عام.. اینجا چخبره؟!
با شنیدن صدای شخص چهارمی نه تنها تهیونگ که صدای اون شخص رو میشناخت بقیه هم ریدن..
اما این وسط گرگ دو نفر به صدا در اومده بود..
جفت!
_هیونگ..توضیح می..
_تو ورد واید هندسامی؟!!!
با گفتن جمله ای که نامجون گفت..تهیونگ بیشتر رید جونگکوک متعجب تر شد..و جین خر ذوق شد..
_م..من؟!
تو همین موقع ها تهیونگی که خبر نداشت اونها جفت همن دست جینو گرفت و به زور به توی خونه هدایتش کرد و در همین حین گفت
_جبن هیونگ!خوش اومدی..جونگکوک جفتم و منیجرش کیم نامجون هستن..یک کار فوری برای جونگکوک پیش اومد و مجبور شد بیاد
جین دم گوش تهیونگ اروم زمزمه کرد
_خفه شو..گرگم‌ خواستار اونه!
با چیزی که جین گفت تهیونگ بیشتر متعجب شد و جونگکوک فکر کرد الانه که از شدت تعجب سکته کنه
_چیییی!!!!!!!
_هیس کن تهیونگ..مستر کیم درست میگم؟بفرمایید تو!
_عام..نه ممنون منو جونگکوک یه کار فوری داریم من تو ماشین منتظر جونگکوک میمونم تا حاظر شه
جین که تازه متوجه وضع کوک شد(تاکید میکنم-فقط با باکسر بود-) سر و صورتش رنگ گرفت و سرشو سمت برادر خنگش با اون جفت پیدا کردنش کرد..
جونگکوک که چون الفای اصیل بود کاملا متوجه جفت بودنشون شد میخواست جو رو عوض کنه..
_اوه..کیم نامجون به برادر شوهر من گفتی ورد واید هندسام؟
بعد از گفتن این حرف جونگکوک جین سرشو سمت تهیونگ خر ذوق از -شوهر- خطاب شدنش کرد و خاک تو سری نسیب تهیونگ تو دلش کرد
نامجون که تازه یادش اومد چه غلطی کرده خواست بهش فحش بده که یادش اومد اونا کره ای بلدن پس به انگلیسی جواب داد
_bitch i love him
_من انگلیسی بلدم! تهیونگ هم بلده! جونگکوک هم بلده!
با جوابی که جین داد..نامجون با سر صورت سرخ خواست بیشتر نرینه پس انگشت اشارشو رو به جین کرد و گفت
_i love you bitch
_me too.cute~
تهیونگ با ذوق به رمانتیک بودنشون نگاه کرد و جونگکوک در همین حین جواب داد
_ازونجایی که خیلی حالت تهوع دارم نسبت به شما دوتا به شوهرم نگاه میکنم✓
_جونگ!..یادت رفته؟.. پاشو لباس بپوش باید بریم!
_عایش.. اومدم!
و تهیونگ ۱۰ بار لونا ی ماه رو شکر کرد که نامجون جلوشو گرفت در همین حین رفت سمت اتاق که هم لباسای مردشو بیاره هم یه سری به بمی که همین الان بیدار شده بود بزنه!
با لباس های جونگکوک و بم برگشت که صدای جیغ یک نفر بلند شد
_این دیگه چیه!!!!
_________________
یه پارت با نامجین~
خیلی کیوت بود این پارت
امتحاناتونو خوب بدیددد~

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Jun 03, 2024 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

last night_kvDonde viven las historias. Descúbrelo ahora