سلاممم
حالتون چطوره؟Cast و هر عکس مربوط به لاس وگاس رو توی چنل میذارم
این هم از قسمت دوم
امیدوارم دوستش داشته باشین
برای این قسمت کامنت یادتون نره
چون کمک میکنه که بدونم چطوری دارم پیش میرم🚬
شرط کامنت نمیذارم که ببینم خودتون چیکار میکنین✨~~~
این کلاب، با کلاب های دیگه یک فرقی داشت.
اون هم این بود که بارتندرش 'لویی تاملینسون' بود.فضای کلاب با دود های سیگار و وید توی مهلوندی غرق شده که به تم 'شکستهی رمانتیک' تبدیل هویت داده. یکی از میخونه های فرانسوی بعد از پایان جنگ جهانی دوم!
درحال تغییره. تا اینکه گلوله دنس با سایز کوچیک، براق در رأس فضای بار بین طیف خاکستری تا بنفش و طلایی میچرخه.
نور رو انکعاس میده، انگار این تنها کاریه که میتونه انجام بده.کانتر بار از جنس چوب سیاه بود که رگه های چوب گردو رو درون خودش به نمایش میذاشت.
فضای کلاب تماما از جنس چوب، ساعت سبز رنگ نئونی کنار یک تلویزیون بالای سرش بود که گاهی سرش رو عقب میداد تا به نتایج بازی فوتبال نگاه کنه.
کلاب قدیمی بود، بهش میخورد که صاحبش یک پیرمرد دههی نود تا هشتاد میلادی باشه و عمیقا این حس رو منتقل میکرد که..
'هیچی اینجا جز توقف زمان مهم نیست'توقف زمان، برای وقتی هست که اولین شات رو میزنی و بعدش یک سیگار باریک بین دستت.
اسم پاب بار با حس و حال کلاب مطابقت داشت
The green door''
در سبز رنگ ورود به این توقف زمان بود.بوی چوب از فضای کلاب بیدار میشد و رایحهی ویسکی از بین این چوب خشک رد میشد.
شیشه های الکل گرانبها و قدیمی با نظم خاصی صف کشیده بودن. میتونست حدس بزنه چقدر الان به یکی از اون شیشهها اون هم کاملش احتیاج داره
از جنس ویسکی با یخ، اسکاچ کامل.
و وید توی دست راستش؛ چون خورشید خیلی وقته غروب کرده.
YOU ARE READING
Las Vegas [L.S]
Fanfiction"جایی که لویی بارتندر یک -پاب.بار منطقهی پایین شهر شیکاگو- دانشجوی با استعدادی که به بی استعدادی معروفه. بیشتر خلاق بود تا شبیه یک دانشجوی عادی باشه. یکی از دانشجوهای ترم اخر رشتهی کامپیوتر. و هری دانشجوی پزشکیه، تمام سال های عمرش رو با برنامه ها...