'~part 4'~

68 10 2
                                    


فلیکس یا گریه به اتاق مشترک خودش و چان رفت

ددر رو بست و پشت در نشست و گریه کرد هق های بلندی زد و بعد از ۲۰ دقیقه از جاش پاشد و به سمت کمد رفت یه شلوار مشکی ورداشت و پاش کرد

کیفش رو ورداشت و داخلش چند تا لباس و گوشی شارژر و ایرپادشو گذاشت به همراه کلی وسایل دیگه

وقتی وسایلش رو جمع کرد به آشپزخونه رفت که چان رو ندید پش به سمت هال رفت

چان سرش تو گوشی بود و روی مبل لم داده بود فلیکس آروم رفت نزدیک و توی یه حرکت چان رو بوسید و دستش رو به سمت بازوهای چان برد و گردن چان رو بوسید

_ من میرم خونه جیسونگ تا عصبانیتت تموم شه بعد برمیگردم

و دوباره گردن چان رو بوسید و براش دست تکون داد و از خونه رفت

چان هنوز توی شوک اون بوسه ها و نوازش ها بود
اون..اون از اینا لذت برده بود؟!

....

همینطوری که فلیکس داشت برای جیسونگ دعواشونو تعریف میکرد جیسونگ فلیکس رو بغل کرد و کفت

÷ چرا انقدر به خودت سخت میگیری بچه؟؟  تموم شد بعد یک ماه برمیگردی پیشش

فلیکس دماغشو بالا کشید

_ ولی یک ماه خیلی زیاده دلم براش تنگ میشه

جیسونگ دوباره سفت بغلش کرد

÷ اوموووو جوحه کیوتمون دلش برای ددیش تنگ میشه؟؟

فلیکس یهو جدی شد و جیسونگ رو از خودش جدا کرد

_ گمشو برو ببینم چندش

و اوق الکیی زد

جیسونگ خنده ایی کرد و گفت

÷ خب ، راستی یه کلاب تازه اینجا باز شده بیا باهم بریم

...

چان تصمیم گرفته بود از خونه بره بیرون پس آماده شد و از توی گوگل مپ نزدیک ترین کلاب رو پیدا کرد

وارد کلاب شد و روی یکی از مبلا نشست
یکی از گارسونا براش مشروب آورد که ۳ تا دختر آروم بهش نزدیک شدن...

؟؟؟؟‌؟

سلامی دوبارهعععع

من برگشتممممم

حمایت یادتون نرهههه

بای قشنگای من♡♡

Amis♡

I'm not gay!! [ chanlix ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora