همینجوری که داشت یکم از قهوه ش که تازه گارسون آورده بودتش رو میخورد نگاهش به میز بغلی افتاد دوتا پسر که رو به روی هم نشسته بودن و دست همو گرفتنه بودن کریس نگاه عصبانی و کلافه اس بهشون انداخت و سریع از جاش پاشد که حتی گارسونی که تازه قهوه شو آورده بود و داشت میرفت متعجب برگشتگارسون: آقا قهوتونو میل نکردین.!
کریس نگاهی به میز بغلی انداخت و بعد سرشو برگردون و پلک هاشو روی هم فشار داد و با سر به اون میز اشاره کرد
_ اونو اونجا میبینی؟
گارسون با تعجب جواب داد
گارسون : عه اون زوج گی که اونجا نشستن رو میگید؟؟
چان جواب داد
_ آره ، من چند بار بهت گفتم که زوج های گی رو به کافه من راه ندید ها؟؟
گارسون سرشو شرمنده انداخت پایین
گارسون : ببخشید آقای کریستوفر
و تعظیمی کرد
کریس عصبانی نفسشو به بیرون فوت کرد و گفت
_ یک بار دیگه ببینم زوج گی به اینجا راه دادی همه تونو اخراج میکنم فهمیدی؟؟
گارسون دوباره تعظیم کرد و بعدش کریس از کافهش خارج شد
کریس همین جوری که داشت به سمت ماشینش میرفت یه زوج گی رو دید
عصبانی آروم زیر لب گفت_ چرا همه یهو گی شدن؟؟
و سریع سوار ماشینش شد تا زودتر بره به شرکتش
...
وقتی رسید شرکت با قدم های بزرگ به سمت در رفت و سوئیچ ماشینشو به نگهبان داد
و سریع وارد شد وقتی وارد شد منشیش سریع به سمتش اومد و گفتمنشی : آقای کریس امروز ساعت ۲ یه جلسه دارید و ساعت ۳ باید برای بازدید از عکاسیه مدلا برید و بعد ساعت ۵:۳۰ برید برای بستن قرداد جدید با شرکت کیم
کریس برای لحظه ای ایستاد و به سمت منشیش برگشت
_ با کدوم شرکت؟؟
منشی جواب داد
منشی: شرکت کیم
کریس با شکایی جواب داد
_ شرکت آقای کیم تهیونگ و خواهرش؟؟
منشی حرف کریس رو کامل کرد
منشی : کیم جنی
کریس برگشت و به راهش ادامه داد
_ جنی؟؟ همون دختره که یه دوست دختر داره؟؟
منشی دوباره حرف رئیسش رو کامل کرد
منشی : لیسا مانوبان
کریس بلخره به دفترش رسید و روی صندلیش نشست و خودشو به جلو کشید و دستشو روی میز گذاشت
_ ما باهاشون قرارداد نمیبندیم
منشی شوکه جواب داد
منشی : ببخشید؟؟
کریس در کمال آرامش جواب داد
_ باهاشون قرار داد نمیبندیم از این واضح تر آقای لی؟؟
منشی با شوک جواب داد
منشی : بله آقای کریس
لی تعظیم کرد و از اتاق خارج شد
....
به سمت تختش رفت بعد از یه روز طولانی یه دوش آب گرم و یه تخت نرم و خواب میچسبید
سریع رفت توی تختش و پتو رو کشید روی خودش آباژور رو خاموش کرد و به پهلو چرخید و پتو رو روی خودش انداخت
و چشماشو بست و در عرض ۱ دقیقه به خواب عمیقی فرو رفت
.......
با حس چیزی رو لبش تکونی خورد ولی بعد از ۱۰ ثانیه صدایی شنید
+ هی آقای خواب آلو
و دوباره یه چیزی رو روی لبش حس کرد کوتاه بود و بعد از ۳. ثانیه ورداشته شد
چشماش کم کم باز کرد که با یه پسر درست توی بغلش مواجه شد...
______
خب اوکی بود؟؟
واییی خودم که خیلی ذوق دارمممم
بچه ها اینو خیلی حمایت کنید مرسی♡♡
خدافظظظ♡♡
Amis♡
CZYTASZ
I'm not gay!! [ chanlix ]
Romansکریستوفر از گی ها متنفره ولی چی میشه اگر جاش با یه پسر گی که دوست پسر هم داره عوض بشه؟؟ اسم فیک : !!I'm not gay کاپل : چانلیکس کاپل فرعی : مینسونگ هیونمین ژانر : کمدی فراطبیعی عاشقانه نویسنده : Amis بخش کوچیکی از فیک : کریس به پسر مو بلوند نگاه...