S³_part 26 (Last part)

1.9K 169 167
                                    

: اون قدرتمندترین مافیاست...
#اون کیه؟
: جئون جونگ کوک...

_________________________

•••چهار سال بعد•••

خسته و کوفته از سر و کله زدن با مافیاهای زبون نفهم فرانسوی و بلژیکی، بالاخره تونسته بود از اون ساختمون منفور پر از مشغله بیرون بره.

"لعنت به هر چی مافیا بازیه، یوگیوم هیونگ، کوفتت بشه که رفتی هلند و من بدبخت رو تو این منجلاب تنها گذاشتی."

با خودش زمزمه کرد و به ناچار ماشین رو روشن کرد. هیچوقت دست از رانندگی برنمیداشت، حتی وقتی که با پولش میتونست هزارتا راننده رو باهم استخدام کنه.

آهنگی پلی کرد و زد تو دل جاده. چند دقیقه ای بود که مشغول رانندگی با هیوندای جدیدش بود. ماشین قبلیش که یه فِراری سیاه رنگ بود رو به شوگا داده بود، چون ماشین شوگا هیونگش خراب شده بود. آینه ماشین رو تنظیم کرد و به بازتاب خودش از آینه خیره شد. موهای مشکیش رو کمی بالا زد و عینکش دودیش رو از داشبورد بیرون آورد و پوشش چشماش قرار داد. نگاهش رو به جاده داد و مجددا نگاهش رو به آینه دوخت. چشماش رو از پشت عینک دودی برای خودش ریز کرد.

+امروز خیلی جذاب شدم.

خنده ای به حرف خودش کرد. این هم یکی از تأثیرات زندگی با جین هیونگی بود که شوخی کردن باهاش به یه روتین روزمره، تبدیل شده بود. همونطور که نگاهش به جاده بود با ریتم آهنگ جوگیری خودش رو اثبات کرد و همونطور که بدنش رو تکون ریزی میداد، سرش رو هم تکون میداد. تو حال و هوای خودش بود که صدای زنگ اون رو از دنیای رنگی شدش بیرون کشید. ایرپادش رو به گوشش رسوند و بعد از اینکه صدای ایرپاد مبنی بر وصل شدنش رو شنید؛ سرش رو لمس کرد تا تماس متصل بشه.

+بله؟

♡سلام جونگ کوکاااااا

+سلام آیو، حالت خوبه؟ لارا و مینگیو خوبن؟

♡آره، امروز میخوایم بیایم کره، خونه اید دیگه، نه؟

+آره، هستیم. هروقت رسیدید فرودگاه، بگو مهمان ویژه منی.

♡دیگه حرفه ای شدم، همه هم منو میشناسن، میدونن از طرف توییم.

جونگ کوک همونطور که چراغ راهنما زد تا به چپ بپیچه، خنده ای کرد و گفت
+پس معروف شدی. مینگیو که اذیتت نمیکنه؟

♡نه، فقط مثل خودت خیلی شیطونه.

+سر پیری و معرکه گیری؟

هر دو خندیدن که صدای داد مینگیو از پشت خط اومد که میگفت "من اینجا دارم میشنوم جونگ کوک!!!" . خندهٔ جونگ کوک شدت گرفت.

جونگ کوک که دید نزدیک رسیدن به آپارتمانشونه، خندش رو خورد و گفت
+من باید برم، پس منتظریم.

Lost memories[vkook] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora