"And even if i run away
Give my heart a holiday
Still strawberries and cigarettes always taste like you"
«و حتی اگر من فرار کنم، به قلبم یک تعطیلات بده؛ هنوز توتفرنگیها و سیگارها همیشه مثل تو مزه میدهند.»
– Strawberries and Cigarettes By Troye Sivan.
***زمان حال: -2022-
جمعیت رو کنار میزد تا به هستهی اون دردسر برسه. به محض اینکه دوطرفِ دعوا رو پیدا کرد، به تیشرت پسری که بدن استخونیش داخلش غرق بود چنگ زد و توی کمرش دست انداخت.
اون رو عقب کشید و از مهلکهای بیرون آورد که صدای خشم و هیاهوش گوش سونگمین رو کر میکرد.
پسر توی هوا دستوپا میزد و میخواست که با وجود صورت خراشیدهاش هنوز به کتککاری ادامه بده. قلبش بلندبلند زیر دستهای سونگمین میتپید و آرومگرفتنش غیرممکن به نظر میاومد تا زمانی که واقعا آروم گرفت. دستهای مرد با شناختن بدنی که به آغوش کشیده بود، رفتهرفته شل شده و وا رفتن.
پسر که از برداشتهشدن فشارِ دور بازوهاش متعجب شده بود، با حالتی شاکی و طلبکار توی بغل غریبه چرخید. شونه و ترقوهی مرد از یقهی بازِ پیرهنش بیرون زده و شکوفههای تتوشده روی اون، چیزی بود که صدای جیسونگ رو توی سینه خفه کرد. دیگه حتی نمیخواست صورتش رو ببینه...
سرش با مکث و هزاران دعای محال برای سونگمیننبودنِ مرد بالا اومد و به در بسته خورد.
مردی که طرف دعوای جیسونگ بود، چیزی تهدیدآمیز گفت و بعد صدای لاستیکهای موتورش که روی موزائیکهای پیادهرو خط میانداختن به گوش رسید.
سونگمین چیزی نداشت که بگه یا حتی فقط یک کلمه بپرسه، "تو؟..."
جیسونگ انگار که از تماشای صحنهی روبهروش بیزاره و حالش بهم خورده، با حرکتی تدافعی به سینههای مرد ضربه زد و سونگمین یک قدم به عقب پرت شد. برای بیروناومدن از خلسه زمان میخواست؛ خیلی بیشتر از اینها.
و جیسونگ رفت... قبل از اینکه سونگمین به خودش بیاد و بخواد جزئیات تغییرکردهی ظاهرش رو هضم کنه. چیزی مثل موهای بلندشده تا زیر گوشهاش و یا گودافتادگیِ بیسابقهی چشمهاش... چیزهایی که تازگی داشتند و عطری که ثابت بود؛ جیسونگ و لباسهاش هنوز بوی توتفرنگی میدادن... درست مثل سالهای گذشته.***
"Flash Back"
-2018-همهچیز از بوسهی دو نخ سیگار شروع شد. یکی خاموش و یکی روشن؛ تضادی که با جرقههای طلاییِ نیکوتین از بین رفت و با حلقههای دودِ آزادشده توی لایههایی از نیمهشب محو شد.
- منم بازی؟
اون فقط یکی از پسرهای نازپروردهی شمال شهری بود که با صدای دورگهاش توی نیمهشب و اشاره به سیگار یک غریبه، ازش میخواست تا توی بازی بچگانهاش همراهیش کنه... سونگمین این کار رو براش میکرد.
خم شد تا خودش رو با کوتاهیِ پسرک هماهنگ کنه و لحظهای بعد، انتهای متصلِ سیگارهاشون بود که شروع بازی رو در عوض سکوتِ لبهاشون اعلام میکرد.
- ممنونم.
حلق و ریههاش رو پر از دود کرد، با گرفتن سیگارش لای انگشتهاش تشکر کرد و بهسرعت از اونجا دور شد؛ دور شد و جرقههای شکلاتیِ چشمهاش رو توی نگاهِ سونگمین جا گذاشت.
مثل یک معجزهی دردسرساز، درست مثل همون آرزویی که دوست داشتی هرگز توی سرت نمیافتاد، جیسونگ برای سونگمین رخ داد؛ شبیه به یک حادثهی ناگوار و پرخسارت.
اون موقع جیسونگ هنوز سنی نداشت و واقعیتِ دنیا براش تعریفنشده بود... خبری از یونیفرم پسرانه و اسمِ سنجاقشده به پیراهنش نبود اما چشمهای معصومش که خطا میخواستن، بیتجربه بودنش رو در یک چشم بههمزدن لو دادن.
طاقتِ سونگمین برای تحمل سرما به سر اومد و سیگارش با زمانبندی خوبی به ته رسید. باقیموندهی اون رو توی مشتش له کرد و خاکسترش که روی زمین ریخت، توی تاریکی گم شد. سرش رو پایین انداخت و وارد کافه شد تا کتش رو برداره و هرچه زودتر از جایی که پاتوقش نیست دور بشه؛ جایی که پاتوقش نبود و بعدها شد.
کت چرم رو روی آستینحلقهایِ نازکش پوشید، دستی لای موهای روغنزدهاش کشید و هرگز به یاد نیاورد که کِی و چطور رابطهای رو بین خودش و دانشآموز هان جیسونگ راه انداخته که تهش نه برده و نه باخت.
پایانش ساده بود؛ یک راه مستقیم و هموار به ته دره. چیزی که مجبورت میکنه بخوای حریصانه از اول شروع کنی و جور دیگری ادامه بدی، حتی اگر قرار باشه اینبار شرافتمندانه ببازی.
VOCÊ ESTÁ LENDO
Strawberries And Cigarettes
Fanfic"مثل یک معجزهی دردسرساز، درست مثل همون آرزویی که دوست داشتی هرگز توی سرت نمیافتاد، جیسونگ برای سونگمین رخ داد؛ شبیه به یک حادثهی ناگوار... و پرخسارت." 👨🏻❤️👨🏻:: SeungSung 💌:: Angst, Romance, Drama, Slice of Life 🖇️:: MultiShot "completed"