pt7

42 7 0
                                    

جونگ‌کوک پریدن رنگ از صورتش رو حس کرد.

"تو قضیه یونجون رو از کجا می‌دونی؟"

تهیونگ دست‌به‌سینه شد.
"دنیا کوچیکه به هرحال."

جونگ‌کوک لبش رو با زبونش تر کرد.
"درواقع دنیا کوچیک نیست من خودم یونجون رو گذاشتم که مدیربرنامه‌ات یا همچین چیزی باشه... یونجون چیزی بهت گفته، درسته؟"

"نه پس علم غیب دارم."

"ببین من نمی‌دونم یونجون چی بهت گفته و چیا بینتون گذشته اما اگر حرفی زده شده که تو فکر کنی من بلایی سرش آوردم سخت در اشتباهی."

"حتی ذره‌ای برام مهم نیست بین تو و یونجون یا هرکس دیگه‌ای چی گذشته! من تا همین چند هفته پیش فقط روی بیلبورد شهر دیده بودمت و چرا فکر کردی الآن برام مهمه که چیکار کردی؟ فقط اسمش رو آوردم تا بدونی من خدایی نکرده هالو نیستم و خودتو پیش من پسر مسیح جلوه ندی."

صحبتشون با اومدن گارسون که می‌خواست غذاهاشون رو روی میز بچینه موقتاً قطع شد و تهیونگ ظرف ماهیش رو بیشتر جلوی خودش کشید و کارد و چنگالش رو به دست گرفت.
جونگ‌کوک چشم‌هاش با دیدن غذای عزیزش برق زد و حداقل اینجا فهمیدن که سر اهمیت غذا خوردن باهم تفاهم دارن.
اگر فکر کردید بحثشون بالا بگیره مثل فیلم‌ها از پشت میز بلند می‌شن و غذاشون رو بیخیال می‌شن سخت در اشتباهید!
اول غذا بعد زندگی.

گارسون بعد از اطمینان پیدا کردن این‌که چیزی‌ کم و کسر ندارن از میزشون دور شد و تهیونگ بدون فوت وقت اولین تکه گوشت ماهی رو توی دهانش گذاشت و خیره به گوشت لذیذش گفت:
"می‌گفتی."

جونگ‌کوک کلم بروکلی گریل شده‌اش رو قورت داد.
"در اصل تو می‌گفتی؛ اما خب من هیچ تلاشی‌ نمی‌کنم بگم پسر مسیحم! فقط مطمئن باش تو پروژه من نیستی."

"مطمئن باش که هستم. داری می‌میری تا منو تحریک جنسی کنی و بعد کاملاً نیازمند ولم کنی! مثل کاری که من کردم و داری آتیش می‌گیری. متاسفم که اینو می‌گم هیچوقت به خواسته‌ات نمی‌رسی."

جونگ‌کوک پلکش پرید.
"تو بین توهمات غلطت ذره‌ای هم زندگی می‌کنی‌ کیم. اما محض اطلاع، من عقده‌ای نیستم‌ و احمقم نیستم تو یه گی تمام عیاری و ببین من حرکتی روت نمی‌زنم‌ شاید همون‌ چندتا لاس کلامی؟"

"چیشد که فهمیدی من همنجسگرام؟"

جونگ‌کوک کارد و چنگالش رو گوشه‌ای گذاشت و ذره‌ای از آبش رو نوشید. روی میز و توی صورت تهیونگ خم شد و با تن صدای آرومی گفت:
"فقط یه مرد همجنسگرا می‌دونه که چطوری می‌تونه یه مرد دیگه رو تحت‌تاثیر قرار بده و اون عضو توی شلوارش رو راست کنه! فقط یه مرد همنجسگرا می‌تونه بدون این‌که حس بدی بگیره لب‌هاش رو روی سیب گلوی یه مرد دیگه بذاره. و البته مرد همجنسگرایی که از اون یکی خوششم بیاد."

TakeMyShoesDonde viven las historias. Descúbrelo ahora