خب بچه ها..
این پارت
پارت آخره..برای خودمم عجیبه..
زود گذشت..
این مینی فیک خیلی باحال بود به نظرم..ممنون از تمام حمایتاتون..
بریم که پارت آخر رو داشته باشیم.
.
.
.
.تهیونگ که داشت فحش خار و مادر میداد به کسی که زنگ زده..
_کیه؟
_نمیدونم..
جونگ کوک رفت تا در رو باز کنه و با جیمین و یونگی ایی که با یه دست گل پشت در بودن رو به رو شد
_انتظار نداشتم بیاین،خوش اومدینننن
تهیونگ رو داریم که داره تو دلش فحش میده..
_خوش اومدین..
با لبخند ترسناکی گفت
_اوه،فکر کنم بد موقعی مزاحم شدیم ؟
جیمین با لبخند موزیانه ایی گفت و یونگی قهقهه زد
_جیمین خفه شو
_حقیقت تلخه کوکی
_خفه شو سید..
.
.
.
.
.شب ساعت 3 بامداد
جونگ کوک سرش رو گذاشت روی دست تهیونگ و
پاش رو انداخت روی پاهای تهیونگ_ته؟
_هوم
_دوستت دارم...
_منم دوستت دارم کیوتی
_من کیوت نیستمم
_هستی
_حرصمو در نیار میگم نیستم
_چرا حرصتو درارم تا وقتی میتونم بجاش ناله تو درارم؟
_.......
تهیونگ قهقهه زد و دستاشو دور کمر جونگ کوک حلقه کرد
_خجالت کشیدی پسرکم؟
_نهههه
_آرههه
_ن-
حرفش با بوسه ایی که روی لباش گذاشته شد قطع شد..
_اوه؟حالا با بوسه هات خفم میکنی دَد؟
تهیونگ روش خیمه زد..
_میخوام کار ناتموم ظهرمو تموم کنم..
_با کمال میل دَد
مرد مو مشکی شروع کرد به مکیدن لبای پسر زیرش..محکم لباش رو میمکید و میلیسید
لبش رو گاز گرفت که باعث شد جونگ کوک ناله کنه و باز شدن دهنش این اجازه رو به تهیونگ داد که زبونش رو وارد دهن پسر کوچک تر کنه
ناله ایی کرد اما ناله بین صدای کیس خیسشون گم شد
_آهه دَد
تهیونگ پایین تر رفت و شروع کرد به هیکی گذاشتن روی تک تک جاهای گردن و ترقوه ی پسر کوچولوش...
_اومم،میخوای گردنمو کبود کنی دد؟
_فقط گردنتو نه...میخوام سوراختم کبود کنم بیب
_فاک...میدونی که منتظرشم
لباسای پسر رو با یه حرکت از تنش درآورد و شروع کرد به مکیدن نیپلای پسر مو مشکی
_اومم،آه فاک
نیپلای پسر که قرمز شده بود رو ول کرد و شروع کرد به گذاشتن هیکی روی کمر و پهلوی کوک
لباسای خودش رو هم دراورد و گفت
_داگی شو
جونگ کوک مثل یک بیبی مطیع به حرفش گوش کرد و داگی شد
_میخوام ببینم چند تا از انگشتامو داخل خودت جا میدی پسر کوچولوم؟
_اومم،هرچند تا که بخوای
_وحشی نکن منو ... به نفعت نیست بیبی بوی
_برام مهم نیست،الان فقط نیازت دارم..
لوب رو برداشت و ریخت روی انگشتاش
یه انگشت..
_آه..اومم کمه بیشتر میخوام دَد
دو انگشت
_فاک..آه
سه انگشت
_ف..فاک دد،بسه
_سه تا؟ انتظار بیشتر داشتم...ولی برای شروع بد نیست
شروع کرد به ضربه زدن با انگشتاش داخل پسرش
_آههه،فاک دد همون جاست اوممم
پروستاتش رو پیدا کرد و ضربه هاش رو محکم تر کرد
_دد،بسه خودتو میخوام
با صدای لرزون گفت
تهیونگ انگشتاش رو درآورد و دیکش رو روی سوراخ پسرش تنظیم کرد
با یه ضربه تمام دیکش رو وارد پسر کرد که باعث شد جونگ کوک ناله ی بلندی کنه
_آههه فاک،خیلی بزرگه ته..
_تحمل کن پسرم
بعد از چند دقیقه
_ح حرکت کن
ته شروع کرد به ضربه زدن
_اومم آه فاک
تن پسر از لذت شدیدی که بهش تزریق میشد میلرزید ، تهیونگ دستاش رو برای اینکه پسر نخوابه گذاشت روی کمرش
_فاک نزدیکم
_بیا،برام بیا
بعد از چند ضربه پسر کام شد و تهیونگ هم داخل پسر اومد..
_اوم..خیلی خوب بود تهیونگ...
........
پایانخب بچه ها..
من واقعا از همتون ممنونم که تست رو حمایت کردین و بهش عشق دادیناین قصه هم به پایان رسید..
راستش حرفای زیادی داشتم
ولی طولش ندم بهتره
خلاصه از همتون ممنونماینم بات ناشناس منه
https://t.me/Lalari_bot
نظراتونو بگین بهم
بوس به همتون
YOU ARE READING
Test
Actionآخر امتحانات خرداد ماه بود کیم جونگ کوک،درس نخون ترین پسر دنیا هم کل این ترم رو ریده بود و به چپش نبود،اما.. روزی این قضیه مهم میشه که کیم تهیونگ پدر خونده ش اصرار میکنه که کارنامه ش رو بگیره... قبرم گرون شده😂😔 ژانر:اسمات،کمدی،درام شیپ ها:ویکوک،ی...