11. Choke Me

145 15 10
                                    

سلان

بنده واقعا گشاد هستم ولی با عشق براتون می نویسم ولی با سکوت باعث میشید بگم هی مهم نیست و هی نوشتن عقب بندازم.

_جناب جئون امگاتون به زودی از اتاق بیرون میاد جسارت منو ببخشید می دونم ایشون برادر شماست ولی شایعات زیادی مبنی به رابطه شما هست و خب چطور بگم ازتون می خوام تا می تونید رایحتون آزاد کنید ایشون به رایحه شریکشون نیاز دارند و باید اینکار تا پایدار کردند فرمون های ایشون یعنی تا بیست و چهار ساعت ادامه بدید و بقیه کارهای مراقبتی ما انجام میدم.

از صحبت های دکتر چهار ساعت گذشته بود ولی هنوز چشمای جی هوپ باز نشده بود

_ هیونگ بیا جی هوپ چشماشو باز کرد

یونگی نزدیک تخت شد و با نگرانی به چشمای خمار برادرش نگاه کرد آروم صورت جی هوپ نوازش کرد و کمی رایحشو آزاد کرد و می خواستم شدیدش کنه که یاد مکنش افتاد

_برو بیرون جونگکوک ممکنه رایحه من گرگتو اذیت کنه!

جونگکوک بدون حرف بیرون رفت در واقع قبل رفتن دکتر باهاش صحبت کرده بود و از اوضاع بردارش مطمئن شده بود و حتی به دکتر گفته بود که می تونه به جای یونگی رایحشو آزاد کنه چون جونگکوک آلفای خالص بود و فرمونش خیلی قوی تر عمل می کردند ولی دکتر مخالفت کرده بود چون جی هوپ به رایحه آشنا نیاز داشت کسی که قبلن باهاش رابطه داشته!

حجم زیادی از فرمون اتاق پر کرده و جی هوپ با تمام وجود رایحه یونگی نفس می کشید ولی احساس انزجار می کرد یونگی اونو دور انداخته بود ولی اون اینطور محتاج رایحشو بو می کشید.

_وسط میدون مبارزه بودیم که محکم کوبیدیم زمین و بعد نفهمیدم چی شد که کاملا لخت کنار هم بودیم و توم می کوبیدی اون لحظه وقتی به خودم آمدم می خواستم فرار کنم ولی تو چوکم کردی و تا ته توم کوبیدی، از اون روز به بعد با خیلی ها خوابیدیم ولی آخر شب سر از تخت هم در میاوردیم!

یونگی با حیرت به لب های جی هوپ نگاه می کرد

_هر شب انجامش می دادیم و برامون به عادت تبدیل شده بود نه لبی نه کاندومی مثل سگ منو می کردی و آخرش مجبور می کردی همشو قورت بدم و من عاشقش بودم!
_ یا حتی وقت هایی که بی اختیار ادرار می کردم و تو می خندیدی و محکم تو می کوبیدی و پاهامو بالای سرم قفل می کردی!

نمی دونست چرا این حرفا رو میزنه ولی باید می گفت وقتی هایی که مثل حیون باهاش برخورد می کرده ولی عميقن دوسشون داشته چون یونگی لعنتیشو دوست داشته!

_یادته؟

یونگی بی صدا بهش زل زده بود

_کر شدی؟ یا لال؟

با صدای بلند فریاد زد

_یادته؟

_اره

Trust meWhere stories live. Discover now