| ²LOCK |

152 17 4
                                    

" اهم با سلام خدمت شما ریدرای زیبا و گرامی ووت و کامنت یادتون نره ها !🥢 خدافظ شما 😂❤ "

JUNGKOOK'S POV :

به محض اینکه از خواب بیدار شد با یکی از شرکت های نظافتی تماس گرفت و درخواست کرد که چندتا رو بفرستن برای اینکه وسایلش رو جمع و جور کنن

بعد به سمت حیاط رفت تا مراقب سوهیون باشه
با دیدنش که در حال بازی با بم بود لبخندی زد

- پسر قشنگ من داره چیکار میکنه !؟

سوهیون خندید و با شیرین زبونی گفت

- دالم با بم بازی میتونم ددی ( دارم با بم بازی میکنم ددی )

- دالم با بم بازی میتونم ددی ( دارم با بم بازی میکنم ددی )

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگکوک تک خنده‌ ای زد و دوید دنبالش تا بتونه بگیردش

- که با بم بازی میکنی اره !؟ حالا دیگه ددی رو فراموش میکنی و میری سراغ بم !؟ دارم برات کوچولو ! وایسااااا بزار بگیرمتتت

سوهیون بلند بلند میخندید و با حالت کیوتی می‌دوید
بعد از کلی بازی کردن هر دو خسته روی چمنای حیاط پخش شدن

با صدای زنگ در جونگکوک نفس عمیقی کشید و از جاش بلند شد به سمت در رفت و بازش کرد

با دیدن سه تا زن و دوتا مرد چشماشو ریز کرد

- بفرمایید !؟

یکی از مردا گفت

- اقای جئون !؟

جونگکوک با تردید سری تکون داد

- خودمم

مرد لبخندی زد و ادامه داد

- ما از شرکت U.V اومدیم ، برای کارای اسباب کشیتون

اخمای جونگکوک یکم از هم فاصله گرفتن و انگار که خیالش راحت شده باشه ریلکس تر ایستاد و در رو برای کارگرا باز کرد

- متوجه شدم بفرمایید داخل

JIMIN'S POV :

با صدای جین از خواب پرید و گنگ به اطرافش نگاه کرد ، با دیدن هیونگش که دست به ماهیتابه رو به روی تختش ایستاده بود پنیک کرده از جاش بلند شد و صاف روی تخت نشست

OUTLAW 🥢Where stories live. Discover now