" اهم با سلام خدمت شما ریدرای زیبا و گرامی ووت و کامنت یادتون نره ها !🥢 خدافظ شما 😂❤ "
JUNGKOOK'S POV :
به محض اینکه از خواب بیدار شد با یکی از شرکت های نظافتی تماس گرفت و درخواست کرد که چندتا رو بفرستن برای اینکه وسایلش رو جمع و جور کنن
بعد به سمت حیاط رفت تا مراقب سوهیون باشه
با دیدنش که در حال بازی با بم بود لبخندی زد- پسر قشنگ من داره چیکار میکنه !؟
سوهیون خندید و با شیرین زبونی گفت
- دالم با بم بازی میتونم ددی ( دارم با بم بازی میکنم ددی )
جونگکوک تک خنده ای زد و دوید دنبالش تا بتونه بگیردش
- که با بم بازی میکنی اره !؟ حالا دیگه ددی رو فراموش میکنی و میری سراغ بم !؟ دارم برات کوچولو ! وایسااااا بزار بگیرمتتت
سوهیون بلند بلند میخندید و با حالت کیوتی میدوید
بعد از کلی بازی کردن هر دو خسته روی چمنای حیاط پخش شدنبا صدای زنگ در جونگکوک نفس عمیقی کشید و از جاش بلند شد به سمت در رفت و بازش کرد
با دیدن سه تا زن و دوتا مرد چشماشو ریز کرد
- بفرمایید !؟
یکی از مردا گفت
- اقای جئون !؟
جونگکوک با تردید سری تکون داد
- خودمم
مرد لبخندی زد و ادامه داد
- ما از شرکت U.V اومدیم ، برای کارای اسباب کشیتون
اخمای جونگکوک یکم از هم فاصله گرفتن و انگار که خیالش راحت شده باشه ریلکس تر ایستاد و در رو برای کارگرا باز کرد
- متوجه شدم بفرمایید داخل
JIMIN'S POV :
با صدای جین از خواب پرید و گنگ به اطرافش نگاه کرد ، با دیدن هیونگش که دست به ماهیتابه رو به روی تختش ایستاده بود پنیک کرده از جاش بلند شد و صاف روی تخت نشست
YOU ARE READING
OUTLAW 🥢
Actionافسرِ پلیس مین یونگی هر شب یه گزارش تکراری درمورد پسر زیبایی که با راه اندازی شوی رقص باعث بسته شدن خیابونای سئول میشه دریافت میکنه و هیچکس جز خودش نمیدونه پشت این قضیه "پارک جیمین" پسرک تخسیه که سال پیش باهاش کات کرده و با شناختی که از اون موچی خوش...