دریا با امواج عصبانی فریاد میزند
لبخند آسمان از تاریکی شب در هم میشود
درون زمین میغرد و چهرهاش به لرزه در می آید
طرد شدی؟
درنده
عصبانی
آشفته
ناجور
نجس
یادت رفته ؟
زیربنای خانه ات بر چیست ؟
شیطان درونت را رها ساز
ببین چگونه با تو برخورد خواهند کرد
دیدی طرد شدی
حالا انتخاب کن
دیگری یا خود
همه دروغ بود
قلبش
خالی تر از کله پوکت بود
دریا با امواج عصبانی فریاد میزند
لبخند آسمان از تاریکی شب در هم میشود
درون زمین میغرد و چهرهاش به لرزه در می آید
طرد شدی؟
تنهایی زیربناست
قرنیه ی سازش سیاهچال بدبختیست
زخم لب روی ماسکت مرا گول زد
کلفت
احمق
مارمولک
بی احساس
بی لیاقت
یادت رفته؟
این وسط کی طلبکار کی بدهکار شد؟
دریا با امواج عصبانی فریاد میزند
لبخند آسمان از تاریکی شب در هم میشود
درون زمین میغرد و چهرهاش به لرزه در می آید
طرد شدی؟
رودهای جاری کوه الماست را ببین
زندگی ، چیزی جز جملات زیبایت نیست
می خواهی برگردی؟
اما دیر شد
روز شده و چشمانم قادر به دیدنت هستن
واقعیت را میبینم
تو زندگی نیستی
تو شبح تاریکی های شب روشنم هستی
دریا با امواج عصبانی فریاد میزند
لبخند آسمان از تاریکی شب در هم میشود
درون زمین میغرد و چهرهاش به لرزه در می آید
طرد شدی؟
بله خوشحالم
از روز واقعیات
از شب توهمات
که با هم زندگی را میسازند
طرد شدم اما خوشحالم