&شروع&

26 2 1
                                    


#هایبرید

پارت 1

ویو جونگکوک

هوفف یه روز دیگه داخل این پرورشگاه نمی‌دونم چرا انقدر امیدوارم که یکی بیاد و منو نجات بده و بهم محبت ببخشه یعنی یه روز پیدا میشه ؟
آقای هانول ریس پرورشگاه امروز داشت به بچه هایی که دست پرورده خودش بودن می‌گفت آماده بشن منم رفتم یه گوشه نشستم و عروسک خرگوشم رو با خودم بردم اهمیت نمی‌دم که بهم میگن تو دیگه بزرگ شدی عروسک چیه هعییی می‌دونیید این یه بخش از حرف های هست که داخل پرورشگاه بهم میزنن و مسخرم میکنن اونم فقط بخاطر اینکه یه هایبرید هستم مگه من خواستم که اینطوری باشم

مثل اینکه قرار یه فرد مهمی بیاد و یکی از ما ها رو ببره منم داخل دلم گفتم میشه یکی از اون بچه ها من باشم ؟از همونایی که خانواده شاد و خوبی دارن؟

ویو تهیونگ/

امروز کارم رو داخل شرکت تموم کردم و رفتم سراغ اون پرورشگاه بلاخره باید یه هایبرید رو بگیرم اونم فقط بخاطر اینکه مادرم قبل از مرگش بهم گفته بود یه هایبرید رو از پرورشگاه بگیرم آخه چرا مامان تو که می‌دونی من از اونا متنفر هستم اونا حتی ارزش زندگی کردن و ندارن
بیخیال همش فقط از روی علاقه با مادرم بود که دارم میرم به اونجا برای اینکه اون مادرم بود و حرفش برام ارزش داشت

ساعت ۴ بود رفتم به اون پرورشگاه که اون مدیر احمق رو دیدم

(علامت مدیر هانول @)

@سلام آقای کیم خوش اومدین (تعظیم

-بسه میخوام برم سریع منو ببر اونجایی که اونا رو نگه می‌داری

@ چشم بفرمایید

ویو تهیونگ

داشتم تموم اون هایبرید ها رو از نظر میگذروندم که چشمم خورد به یکی که بغل پنجره ساکت تر از همه شون نشسته و بدون شیله پیله(منظور اینه که ساده هست) اهم گزینه خوبیه

-آقای هانول من اون پسر رو میخوام

@ اما اون بی مصرف رو میخواید چیکار اون حتی بدرد زیر ......خواب بودن هم نمیخوره

-ببین منو تو تأیین میکنی؟(سرد و خشن

@ خ....خیر....قربان....چشم بفرما

ویو جونگکوک

دیدم یکی بهم زل زده بود اهمیت ندادم بلاخره این کاریه که همه هرروز انجامش میدن دیگه عادت کردم (ناراحته و بیشتر تو خودش جمع میشه)

hybridWhere stories live. Discover now