چرا من؟

22 2 0
                                    

#هایبرید

پارت 2

@هی احمق سریع وسایلت رو جمع من و از اینجا گمشو بلاخره یکی اومده ببرنت

+چ...چشم

ویو جونگکوک

وسایلم رو جمع کردم زیاد چیزی نداشتم برای همین اون کوله ایی که خرگوشی بود و جیمین هیونگ برام خریده بود رو برداشتم و وسایلم رو گذاشتم داخلش امیدوارم یه خانواده خوب داشته باشم رفتم سمت جایی که مدیر گفته بود

-ببریدش داخل ماشین (سرد

+س......(حرفش با گرفته شدن بازو خاش توسط اون بادیگارد ها نصفه موند)

ویو داخل ماشین ٫

+ببخشید.....م‌.م....من شما رو.... نمیشناسم....میتونم بهتون بگم بابا؟

-(تهیونگ زد تو گوش جونگکوک)

-بار آخرت باشه به خودت اجازه بدی بهم بگی بابا آخه توی هر.زه به خودت اجازه میدی بهم بگی بابا یه نگاه به خودت بکن چیزی جز یه نژاد حقیر نیستی

(با حرف های تهیونگ سیل اشک به چشم های جونگکوک اومد و در کمال تنهایی و بی صدا گریه میکرد از اون ور تهیونگ تمام اعصبانیتش رو سر جونگکوک خالی کرده بود)

(با وایسادن ماشین تهیونگ پیاده شد و جونگکوک هم پیاده شد)

-اجوما بیا اینجا

@ بله آقا

- به این بچه یه اتاق خواب بده بهش یاد بده باید چیکار کنه

@ چشم اقا

-اخه چرا من ؟(زیر لب میگه

-من فکر کردم بلاخره میتونم یه زندگی سالم داشته باشم اما نشد(زیر لب

رفتم پشت سرش داخل و یه زن تقریباً ۴۰یا۵۰ ساله رو دیدم

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 03 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

hybridWhere stories live. Discover now