سـلام فنــدـقهـام~
..خـب امـیـدوارم کـه شما از این فیک جدید خوشــتون بیـاد^_^♡•••••••••••••••••••
خسته و کوفته در اتاق خواب رو باز کرد و به محض ورود کامل برهنه شد...
اون بدن ورزیدهاش رو از شَر اون پوشش مزاحم نجات داد، بیحوصله تر از چیزی بود که توجهاش رو به لباس های روی زمین بده،
میدونه بعد قراره غرغر های اونو گوش کنه که چرا لباســش رو همین وسط ولـو کرده...ولی الان به شدت بدنــش برای قطره های آب که از خط فـک خوش تراشــش به زیر سیسپک هاـش قلت میرن نیاز داشـت__
به سمت حموم دور شیشه ای کنار اتاق هجوم برد، البته این هم از شنیدن بحث های عزیزش دور نموند-
اره حتی بحث راجبه اینکه چرا باید حموم این اتاق شیشه ای میبود...خب چون بعضی وقتـا که باهم تویــه این اتاق شب رو صبح میکردن و میخوابیدن،«همون خوابیدن خوب دوستان منحرفــم :) »
بخاطر عادت آقا که باید هر روز صبح زود دوش بگیره باید فاصلهی تخت تا حموم بدن لخت مادر زاد اون رو میدید...جای نگرانـی وجود نداشـت اونا تجربـش کردن_یعنی بعد از این همه مدت کنار هم زندگی کردن به هم عادت داشتن_
بدون فوت وقت شیر آب رو باز کرد و روی سرد تنظیم کرد، براش مهم نبود فقط الان میخواست سرد بودن آب به سلول های بدنــش شوک بده و تا یه حدودـی امروز هم فراموش کـنه...
هر کی جاش بود با این همه کار کردن از پا در
میامد...شاید...
بقیه که میگن خوش شانــسِ-از نظر خودش چی!؟نه قطعا اون از وضعیت الانــش هم بیش از حـد معـلـول ناراحت بود...شرکت کامل رو دوشــش بود_
سرش رو به بالا هدایت کرد و چشمهای عسلیش رو روی هم گذاشت،
قطره قطرهی آب روی تمام نقاط بدنش را میپوشاند..
صدای در باعث پاره شدن بند افکارش شد،
کی میتونست باشه
خب مگه به غیر از جناب همیشه عصبیش دیگهای هم میتونست تو اون اتاق رفت و آمد کنه..پشت شیشه حموم متوقف شد و با صدای تقریباً بلند گفت:
^مسترجئون شما علاقه زیادی به درآوردن حرص من جلوی اون عوضیها داری!؟
میدونستم منظورش چیه...
جلسه امروز صبح!
راستش قبول دارم زیادهروی کردم، آخه من هر روز دارم با یه مشت گاو سر و کله میزنم..،امروز هم که این پرنسس مون بعد از ۲ سال...
ولی خدا یعنی چون آقازادهان اینجوری میکنند!..
بحث اخلاق و فهمِ، وگرنه کسی نمیتونه حتی یک کلام از حرفش رو زمین بزنه..البته که فقط از بچه کوچیک اون خانواده خوشش میومد، حداقل تنها فرد اون خاندان بود که زبون میفهمه،،
وقتی دیدم مثل یه بمب ساعتی تقریباً در حال ترکیدنه، برای اینکه تا چند ثانیه دیگه نمیرم برای آروم شدنش هم بحث رو عوض کردم،:
+خوب- حالا چی شد! کجا باید بریم؟
••••••••••••••••••••••••
بچــهها جونــم ووت یادتون نره~☆
به حمایتــتون نیاز دارم•°
منتظر پارت بعد باشید-^.
ESTÁS LEYENDO
ℙ𝕣𝕚𝕧𝕖 𝕋𝕣𝕒𝕟𝕤𝕒𝕔𝕥𝕚𝕖
Romance🪶اگـه درخـواست معـاملهٔ راهـزن دلبرـش رو قـبول کنـه...💫 چـه اتـفاقـی رو قـراره در پیـشرو داشـته باشـه!؟•~ ☆♡