Part 10: !خودم می‌کشمش

570 126 162
                                    

نگاهش به مردی بود که روبروش و پشت میز پدرش ایستاده بود.
میشناختش، آلفا چوی پیل‌وون از پک سایه.
وقتی سوهیون این خبر رو بهش رسوند و در ادامه گفت که پدرش احضارش کرده، خب طبیعتا احساس خاصی نداشت، یک دردسر جدید. چه شش تا چه هفت تا، باز هم یک خواستگارِ دیگه.

_ مشتاق دیدار، امگا جئون.

با همون صدای رسا و نرم، نگاه و لبخند گرم گفت.
جونگکوک با کمی مکث، سرش رو به نشانه احترام خم کرد و صدای آرومش در اتاق پخش شد:

_ همچنین، آلفا چوی.

_ آلفا چوی به اینجا اومدن تا در مراسم انتخاب شرکت کنن، به عنوان خواستگار تو، پسرم.

امگا نگاهی به پدرش و سپس به آلفا چوی انداخت؛ به هیچ وجه همچین چیزی رو پیش‌بینی نمیکرد.
خب یعنی... رفتار اون آلفا همیشه به همین گرمی بود اما جونگکوک فکرش رو نمیکرد که روزی برای خواستگاری ازش پیش‌قدم بشه.

_ متوجه شدم... اما ما دو مرحله رو پشت سر گذاشتیم، در اون باره چه تصمیمی خواهید گرفت؟

زودتر از آلفا جئون، پیل‌وون شروع به صحبت کرد و جواب امگا رو داد:

_ با وجود اینکه دیر رسیدم اما هر کاری برای جبرانش انجام خواهم داد، اگه برای آلفا جئون میسر باشه، به طور جداگانه دو آزمون گذشته رو از سر میگذرونم.

جونگکوک قدمی به جلو گذاشت و دست‌هاش رو به پشت کمرش هدایت کرد.

_ که اینطور، واقعا اینکارو میکنین، آلفا چوی؟

نگاه مرد برقی زد که از چشم‌های امگا پنهان نموند و گوشه لبش به لبخندی گشوده شد.

_ هر چیزی که باب میل شما باشه، امگا جئون... تمامشون رو به جان خواهم خرید.

نگاه مرد و امگا، لحظه‌ای گره خورده باقی مونده بود که آلفا جئون وارد بحث شد:

_ آلفا چوی تازه از سفر برگشتن و نیاز به استراحت دارن، میتونیم بقیه صحبت‌هامون رو به بعد موکول کنیم.

_ البته، باید استراحت کنین تا برای آزمون توان داشته باشین.

جونگکوک رو به مرد گفت و با احترام کوتاه دیگه‌ای، اجازه خروج رو از پدرش گرفت.
تا لحظه‌ای که پاش رو از در بیرون گذشت، میتونست نگاه اون آلفا رو احساس کنه.
در رو پشت سرش بست و نگاهی به راهروی خالی انداخت.

_ چه امگای محبوبی، تچ.

دست‌هاش رو وارد جیب‌هاش کرد و به سمت خروجی اقامتگاه پدرش حرکت کرد.
حتی به خواب هم نمیدید روزی برسه که اینطور از زمین و زمان براش خواستگار بباره. با عقلش جور در نمیومد؛ اینطور فکر میکرد که اون هیچ چیزی نداره که یه آلفا ازش خوشش بیاد، پس قطعا به دنبال موقعیتی بودن که در پی ازدواج باهاش به میتش میرسید.

𝖡𝖾 𝗆𝗒 𝗆𝖺𝗍𝖾│𝗝𝗶𝗻𝗸𝗼𝗼𝗸 Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ