_____________با گرفتن کیسه آبیخ به سمت حیاط پشتی دانشکده قدم برداشت، با رسیدن به قسمتی که از دید بقیه مخفی و آلفا اونجا ایستاده بود هر چه زودتر خودش رو رسوند.
رو به روی تهیونگ ایستاد و با چشمهایی نگران به جای مشتش خیره شد و ناخداگاه دستشو روش قرار داد.
"درد داره؟""معنی این کارا چیه؟ اول بدون هیچ دلیلی بهم آسیب میزنی بعدش نگرانم میشی؟"
جونگکوک بدون هیچ حرفی بازوی تهیونگ رو گرفت و اون رو گوشهای از دیوار نشوند و با در آوردن کیسه یخ از پاکت تو دستش، اون رو روی قسمتی از صورتش که ممکن بود ورم کنه گذاشت.
هیچ دقتی هم به نگاه های آلفا نمیانداخت، چون خوب میدونست اون نگاه ها تا عمق وجودش فرو میره.
"مینگیو قرار بود درمورد موضوع مهمی باهام حرف بزنه، ازم پرسید که اگه تورو ببینم واکنشم هنوز هم مثل قبلِ یا نه؟ بعد همون لحظه هم تو اومدی بعد حدس زدم که خودش صدات کرده باشه... نمیخواستم فعلا کسی از ماجرا خبردار بشه بخاطر همین کارایی که قبلا وقتی میدیدمت انجام میدادم رو دوباره انجام دادم."
YOU ARE READING
𝐀𝐥𝐨𝐫𝐚
Romanceخلاصه: کوک امگای خاصِ خاندان جئون، این راز که از ردهی امگاهاست رو از همه پنهون میکنه. چی میشه اگه کیمتهیونگ همون آلفای اصیلِ دانشکده، بویی از این ماجرا ببره و بخواد طی یک مسابقه و شرط گذاری روی جئون، رازِ بزرگ پسر رو بین همه لو بده؟ ...