مدت زمان زیادی گذشته بود و دستهای جیمین از ژستی که گرفته بود، خسته شده بود؛ اما نمیتونست به دوست پسرش غر بزنه. خودش میخواست که یونگی یه پروتره از تتوهای جدیدش بکشه.
کمی خودش رو جابهجا کرد و زبونش رو روی لبهای قرمز و خوش فرمش کشید.
_ ددی من واقعاً خسته شدم، میتونم یکم استراحت کنم؟
باشنیدن صدای جیمین که نشون دهندهی لیتل شدنش بود، یونگی دست از کار کشید خم شد و قلم طراحی رو روی کمر پسر کوچکتر کشید و ماه وسطی رو به نرمی بوسید.
آروم آروم بوسههاش رو بالاتر برد و تک نگین توی گوش جیمین رو به دندون گرفت و به نرمی کشید.
_من هم خیلی خسته شدم ماه شبم... اما خب یه نفر این جا اینقدر بهت نگاه کردم بیدار شده و نمیذاره من هم تمرکز کنم و به کارم برسم.
جیمین با حس قلقلک از نفسهای گرم یونگی کنار گوشش برگشت و حین اینکه آب نبات کنارش رو به دهن کشیده بود و مک میزد، چهار دست پا بهسمت یونگی اومد و پاپیطور حین مکیدن اون آبنباتِ چوبی بینیاش رو روی دیک سفت و بزرگ یونگی کشید و با ذوق کودکانه سرش رو بالا آورد و آب نبات رو آروم کنارش قرار داد.
یونگی آهسته شلوار و باکسرش رو درآورد تا جیمینِ منتظر عصبی نشه. اینکه یونگی بهخاطر اون سفت شده بود به جیمین حس خوبی میداد.ذوق کودکانهی دیگهای از دیک سفت شده ددیاش کرد جیغ کوتاهی کشید و آروم انگشتهاش رو روی کینگ دوست پسرش حرکت داد و سعی کرد اون رو داخل دهن کوچیکش نگه داره. با دندونهاش گاهی دیک یونگی رو گاز میگرفت که با توجه به لیتل بودن جیمین، یونگی ندید میگرفت.
محض رضای فاک! الان جیمین یک پسر بچهی پنج ساله بود، نه یک پسر بالغ بیست و دو ساله!جیمین دیک یونگی رو به نرمی دوباره داخل دهنش برد و مثل یک گربه مشغول لیس زدن و مکیدنش شد.
زبونش رو روی کل دیک یونگی میکشید با سرش بازی میکرد. یونگی به موهای جیمین چنگ زد و سرش رو عقب فرستاد._ فاک بیبی! وقت خوبی رو واسه بازی کردن با من انتخاب نکردی.
جیمین دستش رو روی رونهای محکم و تو پر یونگی گذاشت و سعی کرد جوری که ددیاش لذت میبره واسش ساک بزنه.چشمهاش و صورتش خیس از اشک شده بود و ته حلقش از درد میسوخت، اما بیشتر دیک یونگی رو توی دهان کوچکش جا میداد.
یونگی نیشخند زد و به بزاق جیمین که تخت رو خیس کرده بود نگاه کرد.
_ روی شکم بخواب کیتن! وقت گرفتن شیرته.
جیمین دراز کشید و سرش رو از روی تخت یکم پایین آورد. یونگی سر جیمین رو بین دستهاش گرفت و دیکش رو ته حلق جیمین فرستاد.
به راحتی میتونست رد حجم دیک کینگ سایزش رو توی گلوی جیمین ببینه. چندتا ضربهی محکم زد و خودش رو توی دهن جیمین خالی کرد.
YOU ARE READING
𝗠𝘆 𝗱𝗲𝗮𝗿 𝘀𝗼𝗻 | 𝘆𝗼𝗼𝗻𝗺𝗶𝗻 | ᵗᵉˡᵐᵃ ˡᵃⁿᵈ
Fantasyبا پیچیدن حس خوبی زیر دل جیمین با نالهی بلندی کام شد و با منقبض کردن ورودیش دور دیک دوست پسر گربهایش یونگی هم با نالهی بلندتری داخل بوت جیمین کام شد.