PART 35

93 19 8
                                    

از پس زخمی که به تن درخت داده‌ام درد می‌کشم و آهسته خون می‌ریزم.

کشیده شدن سرانگشت‌های سوکجین روی درخت...

با آنکه به او که تمثیلی برای پناه و نفس بوده، تکیه کرده‌ام اما چیزی تا فروپاشی و انحطاط من نمونده.

اشک و لبخند و من... نگاهش می‌کنم برادرم رو، خانواده‌ام رو.

پیش از پا گذاشتن به جنگلی که مأمن او بوده از پدر اسمش رو پرسیدم، یوری نام داشت.

نامی با چهار معنی در زبان کشورهای روسیه، ژاپن، ایران و کره‌جنوبی و... هیچ کدام به اندازه‌ی آنکه از کشور خود ما برخاسته، برازنده‌اش نبوده.

یوری یعنی کریستال و شیشه، زیبا و زلال و البته حساس.

به برادرم نگاه می‌کنم.

به او نگاه می‌کنم که با اندام کوچکش چطور توله گرگی رو در آغوش خود گرفته بوده و گردن و تن حیوان رو نوازش می‌کرده.

لب به هم می‌فشارم و هق می‌زنم.

در سنی که یوری باید مهر یک آغوش رو تجربه می‌کرد در جمع خانواده‌اش، مشغول محبت به یک گرگ بوده در جنگل.

لب‌ها رو به دست مشت شده‌ام می‌چسبونم.

موهای بلند و طلایی رنگش...

آیا یک روز می‌تونستم موهای یوری رو ببویم و ببافم؟.

بی‌قرار و بی‌اراده یک قدم به جلو برمی‌دارم که دستی نشسته روی شونه‌ام مانع شد.

اشک‌آلود، دلتنگ و خسته برمی‌گردم و پدر رو می‌بینم.

لب می‌زنم.

+خ‍... خواهش می‌کنم، فقط یک بغل. به عطر تنش نیاز دارم پدر.

سری به نشونه‌ی مخالفت تکون داده.

_نه سوکجین، نه. رفتن تو و ارتباط گرفتن شما دو در این زمان و شرایط به سود هیچ‌کس نیست.

نمی‌فهمم، هیچ‌کدوم از این حرف‌ها رو نمی‌فهمم.

مگر باید برای ارتباط با خانواده سیاست داشت؟!.

هر چیزی قلب می‌گفت باید همون می‌شد.

+چ‍... چرا؟!.

_یوری خانواده‌اته، درسته؟. تو باید در برابرش همه‌چیز رو لحاظ کنی و درنظر بگیری. هر دوی شما طرد و عزل شده از خانواده‌ی خونی و قصر هستین، تو می‌خوای از برادرت محافظت کنی اما قبلش باید بدونی که برای این کار نیازه که خودت در امنیت و قدرت باشی.

یک قدم عقب میرم.

دور شدن پسر از پدر، سوکجین رو به درخت نزدیک کرده، دوباره پناه می‌برم به این موجود هر چند تکیه دادن به او هم تاوان داشت، تاوانی چون خراش افتادن کمرم وقتی که با کمک درخت روی زمین نشستم.

+نمی‌فهمم پدر، نمی‌فهمم.

روبه‌روی سوکجین قرار گرفته هانجه‌جو و در حالی که خیره‌ی او و آشفتگی‌های او بوده، دست روی زانوی من گذاشته.

_هر دوی شما به دلیل تفاوت در بعد انسانی و حیوانی خودتون همیشه در معرض خطر خواهید بود. سوکجین تو اول باید قوی و معتمد باشی تا بعد بتونی از برادرت مراقبت کنی.

خسته زمزمه می‌کنم.

+چه کاری از دست من برمیاد؟.

و چیزی که می‌شنوم.

_باید درخواست امپراتور رو مبنی بر انتصابت به جایگاه مشاور سیاسی و نظامی رو قبول کنی.

+چ‍... چی؟!.

کلافه می‌خندم.

+چطور... چطور برگشت من به محدوده‌ی دشمن می‌تونه از من و برادرم محافظت کنه؟.

_این یک شیوه‌ی جنگی هست سوکجین،‌ لازمه که گاهی اوقات قبل از حمله‌ی دشمن اول تو حمله کنی، لازمه که وارد قصر بشی و به دشمن‌هات نزدیک‌تر این‌طوری اونها رو با کلمات و قدرتت در مشت می‌گیری، این‌طوری خودت رو بی‌خطر نشون میدی، این‌طوری می‌تونی حق خودت و یوری رو از بدخواه‌هاتون پس بگیری.

باز هم اشک این‌بار از سمت وجدان.

+نمی‌تونم پدر، حالا دیگه نمی‌تونم نه حالا که نیت خالصانه‌ام برای کمک به مردم و کشورم با احساسات شخصی درهم آمیخته.

دستش زیر چونه‌ام...

نمی‌تونم از چشم‌های خیره و نگاه نافذش بگریزم.

جدیتش...

_تو می‌تونی سوکجین، تو می‌تونی. کسی که فرزند و برادر خوبی برای خانواده‌‌اش هست می‌تونه برای کشورش هم پدر و پناه، برادر و همراه خوبی باشه. چون فارغ از اینکه احساس داره می‌تونه درک کنه و بفهمه. یادت نره که یوری جدا از اینکه برادر توست، شهروند این کشور هم هست تو اگر بتونی یوری رو، امثال یوری رو نجات بدی شک نکن در ابعاد وسیع‌تر حامی و رهبر خوبی برای کشورت هم میشی.

می‌خوام لب باز کنم که... که صدای خنده‌های ریز و بامزه یک نفر رو می‌شنوم.

با عجله می‌چرخم و یوری رو می‌بینم که مقابل توله گرگ نشسته و صورتش رو می‌فشرده.

آه پروردگار من!.

_خنده‌هاش رو می‌بینی سوکجین؟. علت خنده‌های یوری و امثال یوری شو، به مقامی برس که بتونی اون‌ها رو از پستوها و تاریکی‌ها و تنهایی‌ها بیرون بیاری و دنیا رو، زندگی رو بهشون نشون بدی.

.
..
...

این ستاره پایین برای درخشش بیشتر به لمس تو نیاز داره؛ ازش دریغ نکن.

.
..
...

ووت و کامنت یادت نره رفیق(◕દ◕)

...

سلام بچه‌ها بهم بگین می‌خواین از این پارت رو ادامه بدم که شامل رفتن سوکجین به قصر و ملاقات با پدر و مادرش و جونگ‌کوک و تهیونگ میشه یا پرش زمانی داشته باشیم به نقطه‌ی اصلی داستان؟

من خودم ترجیحم گزینه‌ی اوله چون از سوکجین و دنیاش و رفتارهاش بیشتر میگه.

DANDELION • empress •Où les histoires vivent. Découvrez maintenant