#2

671 79 13
                                    

صبح شده و صدای جیغ بچه کل خونه رو پر کرده
لویی :اه هری صدای وق وق این بچه رو قطع کن.
لیام: این صدای چیه میاد.
لیام در حالی که گوشاشو گرفته بود پرسید.
لویی:اصلا هری چرا ساکتش نمیکنه مگه قرار نبود حواسش بهش باشه.
هری:من اینجام
هری از آشپزخونه اومد بیرون در حالی که پیشبند بسته بود.
لیام: میشه بپرسم چیکار میکنی؟ 8-)
هری: دارم فرنی درست میکنم.
لویی :مگه بلدی؟
هری: نه اما تو اینترنت یه چیزایی پیدا کردم.
زین در حالی که چشماش رو میمالید پرسید
زین: این بوی سوختنی از کجا میاد
هری:وای سوخخخت.
هری به سرعت رفت سمت گاز و زیرش رو خاموش کرد در حالی که فرنی سر رفته بود و گاز رو حسابی کثیف شده بود.زین رفت توی آشپزخونه و با صورت وحشت زده نگاش کرد.
زین: من این گاز رو دیشب با هزار بدبختی تمیز کردم اما الان تو با دست پا چلفتگیت ریدی بهش.
هری:خوب حالا چیشده؟
از اونطرف وقتی که هری و زین دعوا میکردن هنوز اون بچه داشت جیغ میزد و صدای همه رو درآورده بود. نایل از تو اتاق داد زد.
نایل: هریییییییی!چرا اینو خفه نمیکنی؟
لویی: از اولم نگه داشتنه این بچه اشتباه بود!
هری: اومدم بابا الان آرومش میکنم.
هری به زور پیشبند و از سرش رد کرد و شیشه شیر رو از رو اپن برداشت رفت تو اتاق و بعد از چند دقیقه سکوت بالاخره همه جارو در بر گرفت لویی یک نفس عمیق کشید و با تکون دادن دستش رفت بیرون.
اگر میخواید بدونید صبح پسرا چه طور سپری میشه باید یکم وقتتون رو بگیرم اونها ساعت شش صبح بلند میشن و برای کار صبح خودشون رو آماده میکنن هر روز صبح پسر ها شیر و روزنامه در خونه بقیه میذارن و ساعت نه باید برن دبیرستان که دقیقا ساعت هشت و نیم صبح زنگ به صدا در میاد و در مدرسه بسته میشه و الان وضعیت من انگار صبح امروز با بقیه روزا فرق داره معلوم نیست چی قراره بشه تنها کسی که به برنامه روزانش عمل کرده لویی بوده لیام فعلا با مو های پرپشت و فرفریش ور میره زین داره گاز رو تمیز میکنه تا یادم نرفته اضافه میکنم زین وسواس داره و نایل،خوب نایل الان خوابه و داره خواب قشنگ میبینه خوب میریم سر داستانمون
زین بعد از تمیز کردن گاز رفت تو اتاق تا نایل رو بیدار کنه.
زین:هی نایل بیدار شو صبح شده.
نایل:zzz?
زین:نایل بیدار شو اون کونو تکون بده!
نایل :مگه ساعت چنده
زین:شش و پنج دقیقه
نایل با تنبلی بلند شد و از اتاق رفت بیرون تا بره دستشویی و شروع کرد به آواز خوندن.
لیام:هیسسس خفه شو نمیبینی این بچه هه خوابه
نایل:خوب نه تو پنج دقیقه که بیدار شدم ندیدمش
لیام :-____-
نایل:راستی باید براش یه اسم بذاریم
لیام:برو بابا
لیام اینو گفت در حالی که به در بسته دستشویی تکیه داده بود
نایل: راست میگم تا کی قراره بچه صداش کنیم
لیام:تا وقتی خانوادش پیدا شن.
نایل:اگه
لیام:اگه پیدا نشن همون بچه صداش میکنیم
نایل:نه این بچه اسم لازم داره
لیام:نخیر این بچه بچه ما نیست که بخوایم براش اسم بذاریم اون گمشده
نایل از دستشویی اومد بیرون و دستاشو با لباسه لیام خوش کرد.
لیام: وات د فاک چیکار میکنی من باید برم بیرون
نایل:همچین میگه بیرون انگار که با کی قرار داره منم مثل تو باید شیر پخش کنم دگه مگه چیشده
لیام:یه سوال تو دستات و شستی؟
نایل:آرههههه
لیام با تعجب با تعجب نگاش کرد و گفت
لیام:پس چرا لباسم بو گوه میده؟
نایل: شاید از اول بوی گوه میداده باید مراقب باشی از کجا چیز میخری بعضی پیرهنا دست دوم ان
لیام :ببینم تو چجوری دستاتو میشوری؟
نایل:این چه سوالی بود؟
لیام::@
نایل:خوب مثل همه آدما دستمو میگیرم زیر آب و میام....
لیام:چی یعنی تو مایع دستشویی استفاده نمیکنی.
نایل:نه:|
لیام:یعنی تو توی تمام این سالها با اون دست غذا میخوردی با بقیه دست میدادی گندت بزنن نایل خیلی حال بهم زنی!
نایل: :-o
زین: هی من دارم میرم خداحافظ
زین به ساعتش نگاه کرد
زین:تو مدرسه میبینمتون
زین از خونه رفت بیرون و لیام هم مجبور شد دوباره لباسش رو عوض کنه و این خیلی وقت میگرفت نایل هم با خیال راحت داشت صبحونه ای
که خودش درست کرده بود میخورد در همین لحظه هری اومد از اتاق بیرون در حالی که صورتش عرق کرده بود نایل چند دقیقه داشت بهش نگاه میکرد
در فکرنایل:وای هری وقتی عرق میکنه خیلی هات میشه
هری:هوییییییی ب چی نگا میکنی
نایل:میگم هری تو راجع به آزاد شدن ازدواج همجنسگرایان چیزی شنیدی.
هری:چطور:-/
نایل:هیچی
هری شونه هاشو بالا انداخت رفت سمت یخچال و یه سری چیز درآورد
لیام :خداحافظ من دارم میرم مدرسه میبینمتون راستی هری میای امروز مدرسه؟
هری:نه
لیام :اوکی نایل بیا بریم
نایل:نه منم میمونم پیش هری
لیام با عصبانیت دست انداخت و یقه نایل رو از پشت گرفت و کشیدش سمت در
لیام:هرچی کوفت کردی بسه
بعد از سعی زیاد لیام عملیات به پایان رسید و در با صدای بلندی بسته شد.و باعث بیدار شدن بچه و جیغ جیغ اون شد.
هری:وای نه :-S

###########

سلام من دوباره برگشتم خواهشا کسایی که میخونن رای بدن و اینکه نظرتون رو بگید

MissingWhere stories live. Discover now