#22

293 47 29
                                    

سارا روی کاناپه دراز کشیده بود، زل زده بود به سقف و زار زار گریه می کرد به جز میس کسی خونه نبود.

میس: تو خودت خونه زندگی نداری اینجا پلاسی بدبخت اصلا خوب شد ولت کرد منم بفهمم دوست دخترم جنده اس بدترین از این باهاش رفتار میکردم.

سارا: تو چی میفهمی هان بذار سنت دو رقمی بشه بعد از این حرفها بزن عررررر:'(

میس: اینو هر خری میفهمه رفتی گفتی به یارو من با تو دوستم اما دلم میخواد این یکی منو بکنه خدا شفات بده.. الانم نشستی زین بیاد بکنتت واقعا جنده ای!

سارا: یه بار دیگه بگو تا پدرتو درآرم.

میس:
You are a bitch
Sara is a bitch
She says oh oh oh
When men push in her pussy

سارا:میکشمتتتتت تخم سگ

خب در حال حاضر مسابقه منو بگیر سارا جنده رو گزارش میکنم میس با تکرار این جمله از روی مبل میپره و سارا به دنبال اون همه ی مانع هارو رد میکنه اونها به آشپزخونه میرسن و بله میس با ریختن خامه شکلاتی همه چی رو تموم میکنه و این سارا عه که قهوه ای شده.

میس: سارا تو کاملاً شبیه گوه شدی!

سارا:خفه شو آشغال بخاطر بقیه نبود تا الان استخونات زیر زمین بود.

میس: برو بابا

سارا: صبر کن الان حسابتو میرسم!

سارا سعی میکنه پاشه اما......

میس:خب الان بیشتر شبیه شدی!

زین: اینجا چ خبره!

سارا به زین نگاه کرد و بعد یه نگاه به کف آشپزخونه و خودش، شروع کرد به گریه کردن واقعا داشت به شدت گریه میکرد.

زین هیچ حرف دیگه ای نزد و با عصبانیت به میس نگاه کرد.

میس:اهممم نایل زیاد تو خونه نگه میداره تقصیر من نبود.

زین: بیا برو حموم خودتو بشور.

سارا اومد راه بره که....

زین:صبر کن اینجوری بری خونه رو به گند میکشی بیا من میبرمت.

زین سارا رو بغل کرد و از پله ها بالا رفت، در حموم رو باز کرد گذاشت زمین و سارا هنوز داشت گریه می کرد.

زین:میشه دیگه گریه نکنی.

سارا: :-(

زین:ای بابا

زین همینطوری سارا رو گرفت زیر دوش و دوش آب رو باز کرد.

سارا:آخخخ

زین:اینجوری بهتره لباساتم تمیز میشه... من که نمیتونم لباسات درآرم.

میس: تو روزی دوبار میکنیش چه دلیلی داره نتونی لختش کنی...نکنه مشکل اینه لختش میکنی اما هیچکار باهاش نمیکنی.

MissingDonde viven las historias. Descúbrelo ahora