#8

426 75 15
                                    

هری:امروز نوبت یکی از شما دو تاست
لویی: من امروز از بچه نگهداری نمیکنم فکر کن یه درصد
لیام :فکر کردی من میخوام نگهدارم من نمیدونم باید با اون موجود به ظاهر پاک چیکار کنم
هری:قرعه کشی میکنیم.
هری اسم لویی و لیام روی کاغذ نوشت و جفت تیکه کاغذ هارو لول کرد و تو دستش تکون داد
هری:زین یکی رو بردار
زین یکی از کاغذ هارو برداشت و باز کرد.
زین:و مراقبت امروز دست لوییه!
لیام :آخیش خدایا شکرت
لویی :وات د هل من نمیخوام
هری:ما قرار گذاشتیم لویی
لویی: اما من از اولش مخالف بودم.
هری:هر چی که بودی امروز نوبت توعه و همه کارات رو روی نوت یخچال نوشتم ما دیگه میریم
لویی :زین مشقام رو بیار 
زین دستشو بالا برد به معنی اینکه فهمیده لویی چی گفته وقتی همه رفتن لویی رفت سمت یخچال تا ببینه باید چیکار کنه.
1-تمیز کردن میز صبحانه
2-مرتب کردن رختخواب ها
3-ساعت ده به میس دارو هایی که برچسب آبی دارن بده
4-شیر و فرنی آماده تو یخچال گذاشتم گرمش کن
5-پوشک میس رو چک کن.
6-ساعت پنج باید سوپش رو بخوره
اونم تو یخچاله
لویی:واقعا من باید این کارا رو بکنم و دوازده ساعت این بچه رو تحمل کنم یعنی چی؟
################
در مدرسه
نایل:اون از پسش بر نمیاد
هری: مگه باید چیکار کنه کلا دوازده ساعت باید یه بچه رو نگه داره.
لیام: بچه نه!بچچچچچچچچههه!
هری:مگه اون بچه با تو چیکار کرده جاتو تنگ نکرده که.
لیام:من childphobia دارم
نایل: :-/
لیام:چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
نایل: چون تو یه فوبیای علمی هم نداری همش من درآوردی!
لیام:کدومش مثلا
نایل:تو از قاشق میترسی تو از بچه هم میترسی!
زین: لیام تو تا حالا با اون بچه تنها نبودی و فردا قراره باشی
لیام: یادم ننداز
پسرا در کمداشون رو بستن و تو راهرو راه میرفتن
صدای بچه های مدرسه: وایییییییی هری شنیدی قراره تو هانا مانتانا دوست پسر مایلی شه!
هری: :|
صدای بچه های مدرسه: نایل رو نگا شنیدم سه ماه دیوید بکام مربیش بوده!
نایل :😓😓😓
صدای بچه های مدرسه: اههههههه اون لیامه شنیدم قراره بندازنش زندان چون رشوه گرفته.
لیام :😨😨😨
صدای بچه های مدرسه: شنیدم زینم با لیام هم دست بوده!
زین: 😱😱😱
صدای بچه های مدرسه :لویی کجاست؟...... شنیدم بعد دعوای دیروز یارو یه مشت زده به قلبش الان تو بخش مراقبت های ویژه است.
زین نایل لیام هری:rumors
سر کلاس ادبیات:
پسرا سر کلاس نشسته بودن و منتظر بودن معلم بیاد.
معلم ادبیات بر عکس معلم تاریخ معلم خوبی بود و از نظر لیام عالی بود یه معلمه سی و دو ساله به اسم شریل (هاهاها مامان بزرگمونم اومد تو کار)
شریل: سلام بچه ها
لیام:سلامممممممم :-*
شریل یه لبخند به لیام زد و یه چیز رو تخته نوشت
"بینوایان "
شریل: خوب این هفته قراره راجع به این کتاب حرف بزنیم. نایل تو میدونی نویسنده این کتاب کیه؟
نایل:...اممممم.....جنسیتش مرد آیا؟
شریل :آره
نایل: کریس مارتینه؟
زین:اسکل اون خواننده cold play
هری:ویکتوریا سیکرت؟
شریل:نه اما تا یه جایی اسمش رو درس گفتی
لیام :ویکتور هوگو
شریل :آفرین لیام ممنون
لیام:خواهششششش میکننننم
زین از پشت ی دونه زد پس کله لیام
شریل :خب شخصیت اصلی کی بود.
زین دستشو برد بالا
شریل:زین؟
زین: ژان وارژان
شریل:آفرین
هری از پشت یه دونه زد تو سر زین
هری:خرخون بدبخت
شریل :هری توام میتونستی اون سوالو جواب بدی اگر فقط چهار خط از حرف هایی که جلسه پیش گفتم رو مینوشتی.
هری:من هیچ جزوه ای ندارم
شریل :خوب میتونی از لیام بگیری
هری:نه لیام خیلی بد خطه!
شریل: خوب از امیلی بگیر
امیلی یکم جمع و جور شد و به هری لبخند زد اون دختره جذابی بود فقط يكم درسخون بود موهای بلند و قهوه ای و چشای تیره ش همتا نداشت اون موهاش فرفری بود اما همیشه اتو میکشیدشون و دم اسبی میبست شاید اونم جذب هری شده باشه
هری:حتما بعد کلاس میبینمت!
دخترای اطراف امیلی:وای خوش به حالت
اما امیلی به روی خودش نیورد و به شریل نگاه کرد.
زنگ ناهار
زین: نه نه من گوشت نمیخوام بجاش از اون قارچ های کبابی بذارید.
هری: زیتون ایییییی من نمیخوام
لیام :قاشق نه بردارین
نایل:همه ی سس هارو بریز سس مایونز کم زدی
مسئول بوفه: باز اینا اومدن شروع شد!
پسرا داشتن به سمت میزی که همیشه میشستن رفتن هری تا امیلی رو دید به سمتش هجوم برد.
هری:هی لاو میشه جزوه هاتو بگیرم
امیلی: برو گمشو پسره هیز (من فکر کردم این امیلیه جذب هری شده)
هری: خدا شفات بده.
یه ایل دختر: هری بیا جزوه منو بگیر.. نه مال من کامل تره......هری جمعه بیا خونمون با هم درس بخونیم....نه هری بیا خونه ما..
زین: دارن میکننش؟
نایل: اههههههه.....درست حرف بزن دارن بهش تجاوز میکنن!
لیام: هر کاریش میکنن باید نجاتش بدیم...... دخترا برید اونور
ایل دخترا: وای لیام خلافکاره..... فرار کنید...
نایل:😂😂😂
زین:😝😝😝😝
لیام: زهر مار نیشتونو ببندید
نایل زین :😓😓
هری: دستت درد نکنه نجاتم دادی
زین:اون دختره چرا اینجوری کرد؟
هری:چی بگم قاطی داره!
لیام:به نظرتون لویی داره چیکار میکنه
لیام اینو گفت و سر میز نشست.
نایل: به نظر من الان میس داره موهاشو میکشه روش بالا میاره وقتی بریم خونه با نوع داغون و چندش آوره لویی رو به رو میشیم.
لیام:اما به نظر من هر حرکتی که میس انجام میده لویی داره یه فحش میده.
هری:😂😂😂😂
زین:امیدوارم نرینه به خونه
نایل: توام در هر شرایطی فکر پاکیزگی محل زندگیتیا!
نایل اینو گفت و ناگت مرغ رو با ولع خورد
و لویی داره چیکار میکنه.......
########
قسمت بعد میگم داره چیکار میکنه
چرا انقدر کمید دست اونایی که کامنت میذارن درد نکنه من جوابشون رو میدم خودشونم میدونن
Anita§

MissingWhere stories live. Discover now