ساعت یک بعدازظهر
الی؛اجازه خانم میتونم برم بیرون؟
- اره حتما ولی زود برگرد میخوام درس بدم
باشه چشم
من پیش لوسی نشسته بودم داشتم تکلیفای جریممو مینوشتم
با ارنجم زدم به لوسیا گفتم الی کجا رفت؟؟؟
خیلی بیتفاوت گفت من چه میدونم
بعدانگار یه چیزی یادش اومده باشه گفت ؛جااااااااستییییین
همه برگشتن مارو نکاه کردن
معلمم داشت نگاش میکرد
دید خیلی گند زده گفت i just wanna go out teacher
معلمم خرررر اجازه داد بره بیرون
چند دیقه بعد یکی از کلاس پایینیا اومد گفت خانوووووم؟ببخشید دنیرا رو پایین کار دارن
من با تعجب ؛ منننننن؟
خلاصه باهر بدبختی خودمو رسوندم پایین داشتم میرفام تو دفتر که لوسیا گفت هووووو دِن کجاااااا؟
من؛خب معلومه کارو دارن
گفت نهههههه خره من به اون دختره یه پنجی دادم اومد گفت بهت بیا بریم بدوووو
من؛ بچه ها این کار درستی نیست میفهمن والااااااا
پامونو از در گذاشتیم بیرون که چشمون روز بد نبینه
یه تن تنومند خانوم مدیر جلومون سبز شد
.
.
.
.
.
.
.
.
.