4

935 84 30
                                    

"هری..؟"
هری با صورت سوالی بهش نگاه کرد
"منو بخشش!"
لویی اینو اروم گفت و بعد لبای خشک خودشو روی لبهای صورتی و نرم هری گذاشت..!

لويى از دستاى جذاب هرى گرفتو از روى كاناپه بلندش كرد

اون زبونشو گذاشت روى لباى هرى و شروع به ليس زدن لباى بزرگ هرى كرد،كى ميتونست از اون لبا بگذره؟هرى فقط داشت آه ميكشيد،اون چشماشو بسته بود تا لوييو بيشتر تحريك كنه و لبش به وسيله لويى بيشتر خيس بشن

لويى زبونشو روى زبون هرى گذاشت و روش كشيد از پشت هم با دستاش باسن هرى رو نوازش ميكرد،از برخورد زبونشون بهم واقعا لذت ميبردن.هرى چشماشو باز كرد و همون لحظه بود كه نگاهاشون بهم افتاد و نوك بينياشون بهم برخورد كرد همديگرو سفت تر از فشار ميدادن،هيچ چيزى نميتونست از هم جداشون كنه

هرى صورتشو عقب كشيد و نذاشت لويى كارى كه داشت انجام ميده رو ادامه بده حالا اون شروع كرد به ليس زدن بدن لويى،از گردنش كارشو شروع كرد و پايين و پايين تر ميرفت،تقريبا به سينه هاى هات لويى رسيده بود،اون نوك سينه هاى لويى رو با دندوناش گاز ميگرفت و لويى يه آه خفيف كشيد اون داشت موهاى هريو استشمام ميكرد و با اون دستش كمرشو نوازش ميكرد

هرى داشت به ديك لويى نگاه ميكرد،از روى شلوارش كاملا معلوم بود و هرى تقريبا بهش نزديك بود اون با دستش ديك لوييو نوازش ميكرد و همزمان داشت شكم لوييو ليس ميزد

لويى بعد چند دقيقه دو زانو روى زمين نشت و زبونشو روى شكم هرى ميچرخوند،هرى با اون دستش از ميز گرفت تا كنترلشو حفظ كنه،اون لباشو گاز گرفتو فقط به صورت لويى نگاه ميكرد،به جذابيتى كه توى چشاى سبزش بود اون داشت بدون هيچ وقفه اى زبونشو رو شكم هرى تكون ميداد و تنها واكنشى كه هرى نشون ميداد كشيدن موهاى اون بود

لويى از جاش بلند شدو پيرهن هرى كه دكمه هاش كاملا باز بودو از تنش درآوردو انداخت روى زمين و بعد زيپ شلوار هريو پايين كشيد همزمان هم شلوار و بهم باكسرشو از تنش درآورد يه قدم عقب رفت تا به بدن لخت و سكسى هرى نگاه كنه
"بدنت الان مال منه هرى ميدونى؟"
لويى همونجورى كه داشت لباساى خودشو در مياورد با صداى جذابش داد زد

هرى لبخند زدو مثل هميشه چال روى گونش معلوم شد
"اره عزيزم از امشب همش مال توعه"

لويى هريو بقل كرد،اون از برخورد بدناى لختشون بهم هيجان زده شده بود و نميتونست متوجه بشه كه همه اينا واقعا حقيقت داشت يا فقط يه روياى شيرين و محال بود.اون هرى رو به آرومى روى كاناپه گذاشت و خودشم وسط پاهاى سكسى هرى جا كرد،هرى پاهاشو به پاهاى لويى قفل كرد و اينجا بود كه لويى دوباره كارشو شروع كرد لويدوباره خودشو با مكيدن سينه هرى سرگرم كرد

"همونجا لويى بيشتر"
هرى دستاشو روى دستاى لويى گذاشتو و سكوت بينشونو شكست

اين حرف هرى باعث شد لويى به عضله هاى زبونش فشار بيشترى بياره و با جديت به كارش ادامه داد،حاضرم قسم بخورم اگه هرى فقط يه كلمه ديگه حرف ميزد لويى با زبونش سينه هريو از جا درمياورد(😹)اون واقعا كارشو بلده

لويى سرشو پايين تر بردو تقريبا چونش با ديك هرى برخورد كرد،سرشو عقب تر بردو روى ديك هرى تف كردو با دستش ديك هريو بلند كردو گذاشت تو دهنش،لويى واقعا تو اين كار حرفه اى بود انگار قبلا هزار بار تو عمرش اين كارو كرده،هرى هم به اين موضوع پى برده بود

"لو"
هرى با صداى بمش گفت

لويى ديك هريو از دهنش بيرون آوردو جواب داد:"چيشده،من كارمو بد انجام ميدم؟"

"نه اصلا فقط ميخواستم بگم تو واقعا تو اين كار حرفه اى پسر"
هرى لبخند زد

لويى چشمك زدو گفت:"حالا كجاشو ديدى"

اون زبونشو گذاشت سر ديك و هرى با فشار تكونش ميداد شكم هرى به سرعت بالا پايين ميشد و داشت از اين كار لذت ميبرد

نگاه لويى فقط تو صورت هرى بود،فقط به همونجا نگاه ميكرد حتى يه لحظه هم سرشو نميچرخوند،فقط با پلك زدن چشم از هرى برميداشت كه اونم كمتر از يك هزارم ثانيه طول نميكشيد، اونا امشب ديوونه وار عشق بازى ميكردن،اون شب احساس كردن هزار ساله عاشق همن شايد اينا همه تأثيرات مشروب بود اما مهم اين بود كه از باهم بودن و عشق بازيشون لذت ميبردن

لويى يه لحظه كارشو متوقف كرد و رفت توى فكر هرى همون لحظه پرسيد:"چيزى شده لو؟"

"دارم فكر ميكنم تو خونه كاندوم هست يا نه"
لويى اروم گفت

"فاك يو لويى،فك نكنم باشه،نگو كه ميخواى برى بخرى؟"
هرى با صداى بلند خنديد

"نه بدون كاندوم به فاكت ميدم،من امشب نميتونم ازت بگذرم"

هرى با صورت عرقيش به لويى نگاه كرد موهاش خيس بودن و ريخته بودن تو صورتش،قطره هاى عرق از بدنش پايين ميريخت و كاملا خيس شده بود اون حالا جذاب تر از هميشه،قصدش اين بود لوييو به خودش جذب كنه و تحت تأثيرش قرار بده، لويى جلو تر اومد و هريو از جاش بلند كرد و پوزيشنى كه ميخواست امشب باهاش هريو به فاك بده اجرا كرد

هرى دستاشو روى دسته ى كاناپه بود و زانوهاشم خم بودن،باسنش سمت لويى بود،لويى ميتونست سوراخشو ببينه برا همين هر لحظه بيشتر تحريك ميشد،اولين انگشتشو توى هرى فشار داد،اون هيچ عكس العملى نشون نداد و فقط لويى فهميد اون فعلا خيلى تنگه و باز شدن سوراخ هرى ممكنه يه ساعتى طول بكشه لويى تصميم گرفت به هرى اينو بگه

"اون هز تو خيلى تنگى فك كنم يه چند ساعتيو بايد با كونت ور برم تا گشاد شى،تو كه راضيى؟"
لويى با صداى زيرش گفت

هرى سرشو سمت لويى برگردوند
"بدن من الان متعلق به توعه لويى هر كارى ميخواى باهاش بكن"

لويى در جوابش يه ضربه به باسن هرى زد..
-----
اينو از تابسترن نوشتم😐
زياد جالب نشد اپ نكردم
موقت ميذارمش حالا😐💦

لقد وصلت إلى نهاية الفصول المنشورة.

⏰ آخر تحديث: Jan 13, 2017 ⏰

أضِف هذه القصة لمكتبتك كي يصلك إشعار عن فصولها الجديدة!

Bad Boys,Good Lips(Larry Stylinson)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن