چهارتايي رفتنو سوار ليموزين شدنو به سمت مهمونى حركت كردن
خونه دنيل تا جايي كه توش مهمونى بود بيشتر چند تا خيابون فاصله نبود
تا وقتى به مهمونى برسن كندال تو ليموزين آيينه جلو چشمش بودو با چشماش ور ميرفت
دنيلو لوييم در گوشى حرف ميزدن
هرى يه لحظه هم آيفونشو زمين نذاشت
خيابونا واقعا شلوغ بود
خيليا با ماشين شخصيه خودشون آمده بودن براى همين ترافيك شديدى بوجود اومده بود
دنيل شيشه رو پايين كشيد تا دور ورو ديد بزنه
كندال چشماشو سمت دنيل چرخوند
"عزيزم ميشه پنجره رو ببندى موهامون خراب ميشه،تا مهمونى چيزى نمونده"دنيل يه لبخند زد
"كندال اينقد لوس نباش يك ثانيه هم نشد كه،باشه چشم الان ميكشمش بالا"كندال دستاشو رو هم فشار دادو آيينشو گذاشت تو كيفش
مهمونى توى سالن ورزشيى بود كه با مدرسه يك كيلومتر فاصله داشت،بنابر اين ماشين ها نميتونستن تا جلوى در سالن برن
راننده ترمز كرد و وايستاد و بعد سرشو سمت هرى چرخوند
"جلو تر از اين نميشه رفت اقا"هرى ايفونشو روى پاش انداخت
"خب مثل اين كه بايد پياده شيم"همه با تكون دادن سرشون تاييد كردن و از ماشين پياده شدن
توى راه هيچ حرفى رد و بدل نشد فقط دستاى همو گرفته بودن
نايل،يكى از دوست هاى صميمى هرى،كنار سالن منتظرشون وايساتاده بودو با تكون دادن دستش وجودشو به هرى نشون داد
هرى از ديدنش خوشحال شد
دست كندالو ول كردو رفت نايلو بغل كرد
نايل دوست دخترى نداشت بنابراين تنها اومده بود
هرى بعد يكم حرف زدن كندالو ديد كه شروع به كوبيدن پاهاش به زمين كرده بود
"عزيزم نمياى بريم؟"هرى با نايل دست دادو رفت سمت كندال دستشو گرفتو رفتن تو سالن
سالن واقعا شلوغ بود،واقعا شلوغ
وقتى كندال و هرى وارد سالن شدن همه نگاها رفت سمتشون
اونا واقعا جذاب به نظر ميرسيدن
أنت تقرأ
Bad Boys,Good Lips(Larry Stylinson)
Fanficیه پسر بد با لبهایی که خوب میبوسن اون میتونه هریو گول بزنه و اون آیندشو نابود کرده ولی با این حال نمیتونه دوسش نداشته باشه! پسری که خوب میبوسه ولی خیلی بده