Part 2

16 1 5
                                    

17 Years Later
––––
Nicklaus' POV:

17ساله که جنگ ادامه داره.انگلستان وضعیت وخیمی داره ولی با این حال مثل کوه پایداره
بعد از مرگه پدرم ژنرال کاکتینیوم خیلی مراقب خانواده هست چون اون و پدرم با هم بزرگ شدن
گه گداری از جنگ و سیاست خبرایی میاره...و اوه مادرم بعده مرگه پدرم موهاش هی سفید و سفید تر میشه..

و همینطور ارابل و انابل دوقلوهای غیر همسانه خانواده اونا هرجوری که شده درسشونو ادامه میدن با تمامه مشکلات جنگ..و اونا با این همه سختی بازم شادن حالا میفهمم که چرا اونا بعد از ترکیدنه بمب خندیدن..

-ارا،انا،نیک بیاین صبحانه حاظره

صدای مادر از طبقه ی پایین اومد
دفتر خاطراته قطورمو بستم و چشمم افتاد به عکسه پدر
"ما همیشه و تا ابد کناره همیم"
بعد از نوازش کردنه عکس گفتم..

+قول میدم

لبخند تلخی زدم و از اتاق بیرون اومدم 

-اوه هی نیک
صورت خندونه انا وقتی اومد به چشمم چشام برق زد 

-صبح بخیر انابل

صدای جیغ ارابل از تو اتاق اومد 
رفتم تو دیدم چمدون افتاده روش
خندیدم و رفتم سمتش 

*صبح بخیر نیک 
با قیافه ی کج و کوله ای بم گفت

+صبح بخیر ارا

چمدونو از روش برداشتم

*باید اعتراف کنم از این چمدون به اندازه کراشه انابل تو مدرسه متنفررررررمممم

به انا نگاه کردم گونه های سفیدش قرمز شده بود از خجالت خندم گرفت ولی خندم با صدای کوبیدنه محکم در محو شد..

****
نظررر-.-

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 29, 2016 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Lake Of Pain {Sexual Contents}Where stories live. Discover now