Chapter One

118 12 3
                                    

یه صبح دوشنبه ی معمولی بود.خب..به استثای اینکه اون اولین روز مدرسم بود..البته برای من.
همینجوریش باعوض کردن مدرسه مشکل داشتم اما حالا تو وسط سال؟این دیگه غیرقابل قبوله.

باتنبلی از روی تخت بلند شدم و با بیچارگی خودمو به دسشویی کشوندم.
امروزروزی بود که من بیخودی باخودم دل دل میکردم.خیلی به مدرسه جدید اهمیت نمیدادم.بااین حال،نمیخواستم واسه روز اول مدرسه دیر برسم.اون فقط باعث توجه بیشتر بهم میشه..بیشتراز اونی که میخواستم و ترجیح میدادم.

بعد ازینکه دوش گرفتنم تموم شد و ازحمام خارج شدم سریع موهامو شونه کردم و باد اوناروخشک کرد.یه دفه که دیدم موهام کاملا خشک شده بود.
خیلی شل و نرم فرش کرد کردم و چتری هامو شونه کردم و به کنار جایی که بایدمیرفتن گذاشتم.یونیفرمم برای مدرسه شامل یه لباس سفید که یه پاپیون جلوش داشت با شلوارک مشکی و یه جفت فلیپ فلوپ میشد.
من همیشه عادی و با ارایش بیرون میرم که شامل ریمل،خط چشم مشکی،برق لب و سایه ی طلایی بود.

وقتی به ساعت نگاه کردم ساعت تقریبا هفت و نیم بود.لعنتی اولین روز مدرسه دارم دیراماده میشم.چه حس دوست داشتی!نه؟خودم میدونم!

به کیفم چنگ زدم و برش داشتم وباعجله از درخارج شدم و به سمت ماشینم رفتم.فقط امیدواربودم باسرعت به سمت مسیرمدرسه راه بیفتم.

وقتی به مدرسه رسیدم داشتم سریع از ماشین پیاده میشدم و وسایلمو برمیداشتم.درهمون حین که داشتم باعجله چیزاموجمع میکردم که بردارم یکی اومد پشتم و محکم دستاشو گذاشت رو کمرم.

"بچرخ"باخشونت دم گوشم زمزمه کرد

"اسمت چیه لاو؟"باصدای عمیقش پرسید

"ج..جید.."بالکنت گفتم.اوف خدایاکاملا مثل احمقابه نظرمیرسم..خب..هستم..

"چی اونجاپیداکردی؟دختر؟حیوون دستی جدید؟"یه پسر از پشت پسری که گیرم انداخته بود نخودی خندید.

اون به عقب برگشت کمرمو ول کرد.منم سریع خودمو جمع کردم و ذهنمواز هرچیزی پاک کردم.همونطور که بند کیفمو روی شونمو مینداختم چرخیدم و با حداکثر سرت دویدم.

"داره میره"یکی دیگه گفت وقتی که داشتم میرفتم.

"نگران باش..برمیگرده"صدای پسری که مواجه شدم باهاش گفت،بالحن طعنه امیز.

چراباید بخوام برگردم پیش اونا؟؟نمیخوام.نمیدونم اون داشت راجع چی صحبت میکرد..هیچ دلیلی ندارم که بخوام برگردم یا برم سمت اون مگراینکه زندگیم بهش بستگی داشته باشه..

همینطورکه داشتم به سمت ساختمون مدرسه میرفتم متوجه شدم که هیچ اطلاعی ندارم که دفترمدیرتواین مدرسه کدوم گوریه!شاید باید از...اوف ولش کن.
اوناحتما به من هیچی نمیگن.حتی اگه یه کلمه باهاشون حرف بزنم نمیدونم به سادگی دفه قبل میتونم دربرم از دستشون یانه..

Corruption (Punk Harry Styles) Persian TranslationWhere stories live. Discover now