1

612 52 7
                                    


پادشاه ب خوبی می‌دونست ک فرزند بزرگ‌ترش ، وارثش ، تنها پسرش یه پسر بی عرضه ی دست و پا چلفتیه !

ُکنت رادرفورد با شرمندگی ب اطلاع پادشاهش رسوند ک
"متاسفانه ولیعهد جوان در اسب سواری یا شمشیر زنی یا تیر اندازی مهارت چندانی ندارند. باید من رو ببخشید اعلیحضرت ولی من در آموزش ایشون از چیزی دریغ نکردم !"

" چ پیشنهادی دارید جناب کنت ؟ پرنس هرولد نمیتونه با این وضعیت شأن مقامش رو حفظ کنه ! باید راه حلی وجود داشته باشه ! "

پیش نهاد کنت رادرفورد این بود  : " برادر گرامی شما حاکم کنونی ایرلنده و همون‌طور ک می دونید مردم ایرلند دائم در حال شورش و طغیان هستند

ب نظر من تجربه جنگ و سرکوب شورشیان ایرلندی می‌تونه تجربه ی خوبی برای شاهزاده ی جوان باشه ! "

.
.
.
.
.
.
.

کوتاهه
ولی کلیت داستانو بیان می‌کنه!
ب طور کلی هری آدم خوشگذرون و بی عرضه ایه و برای اینکه یکم تجربه کسب کنه اونو میفرستن ایرلند ک تو سرکوب شورشیان شرکت کنه و ....

Royal //  L.S. Persian //Where stories live. Discover now