6: new life

1K 186 80
                                    

"New life: زندگیه جدید"

(ابیمارستان، ساعت 7:20 صبح)

لو: فاک...
لویی درحالی که گوشیشو با دو تا دستش گرفته بود و با دقت به کلماتِ تایپ شده‌ی روی صفحه چشم دوخته بود، لبش رو گاز گرفت و گفت.

ز: لوُیی...اُون گُوشیه به هاک رَهترو بِنداز اُونور...
زین اینو گفتو چشماشو چرخوند.

نایل سرفه کرد، لبشو جمع کرد تا از خندیدن به بهترین دوستش که بخاطرِ حساسیت، لب‌هاش ورم کرده بود و به صورتِ وحشتناکی طرز حرف زدنش رو خنده دار کرده بود، جلوگیری کنه.

ز: آره....وِخَند....وایَدَم وِخَندی.(بخند....بایدم بخندی)

لویی گوشیو روی میزِ شیشه‌ایی جلوش پرت کردو با بدخلقی و نارضایتی گفت: اینقدر طرفو به فاک دادن توی کونم احساسِ سوزش میکنم.

ن: دفعه‌ی بعدی که رفتی حموم اون مغزتو ده بیست بار لیف بکش لو.

لو: چیه خب؟...جالبه....هم برای آینده به کار میاد هم برای....

نایل ابروشو بالا دادو گفت: هَم؟

لویی لبشو جمع کردو با حرص گفت: هم برای به فاک دادن تو....من چه میدونم.

نایل همونجوری که به دیوار تکیه داده بود دست به سینه شدو با جدیت گفت: تو یه معتادی لویی.

لو: هاها...پس لابد زینم حاملست....هرچند درصدِ حامله شدنِ زین از معتاد شدنِ من بیشتره.
اینو گفتو چشماشو چرخوند.

ز: خفه...

نایل به طرفه زین رفتو با لحن آرومی گفت: استحرات کن زین.

لو:آره عزیزم....تو خودتو ناراحت نکن برای بچت خوب نیست.
اینو گفتو زینو مخاطبِ چشمکش قرار داد.

نایل اخم کردو با نگرانی گفت: اذیتش نکن لویی.....میبینی که حالش خوب نیست.

لو: این حالش بده؟....این که از منم سرحال تره....ببینش....با اون لباش.
اینو گفتو آروم ولی با بدجنسی خندید.

ن: خفه شو لویی....منظورم از معتاد،معتاد به مواد نبود هرچند که معتاد به ماریجوانا هم هستی.

لویی لبشو کج کردو گفت: زین زبونشو به تو قرض داده؟

نایل چشماشو چرخوندو ادامه داد: در هر حال....تو معتاد به اسمات خوندن و اسمات نوشتنی.

ز: عُقدِعی.
زین اینو گفتو با حالتِ دردناک و سختی خندید.

لویی یه تای ابروشو بالا دادو با حالتی که انگار چندشش شده گفت : بِپا لبات نره تو حلقت.

نایل اخم کردو با هشدار گفت: تمومش کن لویی.

لویی با دست به زین اشاره کردو با صدای بلندی گفت: اونو نمیبینی که بهم تیکه میندازه؟...فقط عادتت شده به من گیر بدی؟

Blood dance (L.S)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon