قرمز با عصاره مشکی❤🖤

804 46 58
                                    

رزیتا ادکلن برند چَنسِش رو به خودش زد
یکی
دو تا
سه تا

ادکلن رو گذاشت سرجاش
لباس دکلته قرمزش رو که بلندیش تا سر زانوش بود رو جلوی آینه چک کرد

کفشای قرمزش رو از داخل کمدش برداشت و پاش کرد

کت خزدار مشکیش رو به تن کرد
جلوی آینه ایستاد و به خودش نگاه کرد

غرور
تکبر
ریاست

سایه سیاه
رژ قرمز
پوست گندمی رنگش که یکم روشن بود ولی سفید نبود
با اون دکلته‌ی قرمز توی تنش
کفشای پاشنه ۱۰ سانتیش که وقتی میخواد راه بره با نوع راه رفتنش توجه‌ها رو میگیره سمت خودش ...اره مرکز توجه بودن

قرمز به تنهایی میتونست این کار رو کنه
ولی مشکی تثبیت‌کننده صد در صدی همشون بود

مشکی
اینجا
برای قرمز ... مکمل هستش اره... کامل کننده

دست کلیدش رو برداشت و از خونه رفت بیرون
به سمت رستوران تاکسی گرفت

رزیتا یکم به خاطر امشب استرش گرفته بود
کم کم رنگ قرمز لباسشم داشت میرفت رو عصابش
ولی مشکی اجازه نمیداد این حس پررنگ‌تر بشه

...

پسری در یک رستوران

کت شلوار رسمی و مشکی که فیت بدنش بود

مشکی
جذابیت نه؟

به تاریکی شب
آسمون در شب:)

دوخت های روی لباسش که مدل لباسش به حساب میومد مثل ستاره ها جلوه‌گری میکردن
البته اینم بگم .. ستاره‌هایی که تو صف واستادن

خب این سری خودتون بگید
یه رستوران شیک که، سلطنتی و در عین حال مدرن بودنش رو حفظ کرده
گروه نوازندگان
آکواریوم کنار سرویس بهداشتی که ماهی های ریز رنگارنگی داشت

لوستر های بزرگ و زیبا
که با رنگ سفید و زرد ملایمشون فضا رو صمیمی تر میکرد

همه این ها باعث شده بود که اون ژست خاصی به خودش بگیره

خب قرار بود شما بگید

چه صفت‌هایی رو میگیره به خودش
رنگ‌های مشکی
تم اطراف
رستوران با کلاس

عقربه بزرگ روی ۱۲ قرار گرفت و همزمان در رستوران باز شد

پسر چشمش به مهمونش خورد و ناخوداگاه ایستاد

دیدید گفتم

پیشخدمت کت دختر رو با احترام تمام ازش گرفت و به سمت میز پسر اشاره کرد
دختر لبخند زد و آروم به سمت پسر قدم برداشت

دیگه صدای برخورد چنگال‌ها نمیومد

همه به دختر خیره بودن و فقط صدای قدم‌های اون بود که میومد

Colors can talk!Where stories live. Discover now