این سری میخوام یکی از انشاهایی که تو مدرسه مینوشتم رو براتون پست کنم
نظر بدید اخر سر ببینم انشاهام رو خوب مینوشتم یا نه
_______________________________آهای بارون پاییزی .... کی گفته تو غمانگیری؟! ( اهنگی که وقتی پاییز میاد نمیتونم گوش نکنمش)
نارنجی پوش شاد
پاییز چه فصلی است؟
چرا همه میگویند غم انگیزه؟
چرا خیلیها به تنهایی تشبیهش کردند؟ الخصوص نارنجی پوش ها..
به سوال قبلیم دقت کردید؟ گفتم خیلی ها نگفتم همه....
در دنیای ما انسانها همیشه کسانی بودند که نقیض باشند، کالا یا در جهت مثبت یا منفی...
نارنجی پوش خوشحال من این نقض مثبت را ایجاد کرد و همه را تبدیل کرد به خیلیها
لباس نارنجیام رو در اینه شکسته درون اتاقک پارک نگاه کردم لبخند زدم جارو را به دست گرفتم و روانه پارک شدم
به کار خود مشغول بودم و برگ ها را دسته دسته در گوشه ای روی هم تلمبارشان می کردم
یک پسر بچه شیطون دنبالم راه افتاده بود روی برگها می پرید که مثلا خشمم را برای خودش رو کند
من هم برای این که دلش خوش باشد الکی برمیگشتم پشت سرم را نگاه می کردم
بر فرض پشت درخت قایم می شد ولی جثه درشتش از دو طرف درخت لاغر معلوم بود(💙😂)
خندیدم به کارم ادامه دادم، کارم رو به پایان بود ساعت ۳ بعد از ظهر و نشان میداد
ناهارم را خوردم و دوباره برای اتمام کار دست به کار شدم
به صدای کلاغ ها در این فضای شیرین گوش میدادم هوا خاکستری بود اگر باران ببارد عالی میشودتو حال و هوای خودم بودم که دو دختر را دیدم که در حال عکاسی بودند
مرحبا مرحبا حداقل به خاطر عکس هم که شده از پاییز خوششان می آید
هر دو مثل هم لباس های مشکی پوشیده بودن و تنها فرقشان در شال گردن شان بود یکی سبز طوسی دیگری زرد مشکی(نکته داشت ببینم کی میفهمه😂)
صدای داد و هوار شادی و غر زدن هایشان سر همدیگر کل پارک را برداشته بود
یکیشان با یک عروسک مرغ نما گربه ها را می ترساند
و دیگری سرش غر میزد که چرا عکس هایی که ازش گرفت تار است و او برای عکس های دوستش کلی زحمت کشیده است
مردم چپ چپ نگاهشان می کردند
ما من با لبخند
اینها همه شادی آور هستند لذت بخشه
اینها اگر بچگی نکنند دو روز دیگر جزو چپ چپ نگاه کن ها می شونددر حال و هوای خودم بودم که دو نفر بهم گفتن سلام خسته نباشید
برگشتم طرفشان دیدم آن دو دختر هستند
گفتم ممنونمیکی از آنها گفت ببخشید وقتی شما داشتید کار میکردید ازتون عکس انداختیم میدونیم که بی اجازه بود ولی خوب ، خوب عکسی شده و به خاطر اینکه شما هم راضی باشید و هم خیال ما راحت باشه دوتا عکس انداختیم که یکیش رو به شما بدهیم بفرمایید
گفتم دستتون درد نکنه خیلی ممنونم باعث افتخاره عکس رو گرفتم عین این عکس های قدیمی که زود ظاهر میشد بود خوشم اومد ازش تشکر کردم
آنها دوباره سر کارهای خودشان رفتن منم عکس را داخل جیبم گذاشتم
کم کم باران شروع به باریدن کرد عالیه خدایا شکرت همه مردم به تکاپو افتادند و تند تند به این ور اون ور میرفتن
کارم تمام شده بود رفتم سمت اتاقک؛ قبل از اینکه برم داخل همان دو دختر را دیدم که دارند زیر بارون دنبال هم می کنن
برای جبران عکس، در لیوان های یکبار مصرف که داشتم سه تا چایی ریختم از فلاسک ،سمتشان رفتم وقتی چای را بهشان تعارف کردم
سعی کردن قبول نکند اما وقتی گفتم به جبران عکس تشکر کردن و قبول کردن
یکی از آنها گفت ببخشید آقا میتونم یه سوال بپرسم
گفتم حتما دختره
گفت جفتمون احساس میکنیم که شما با خیلی از رفتگرها فرق داری جفتمون دیدیم که چقدر با علاقه کارتان انجام می دهید و این عجیب بود و جالب میتونی بپرسیم چرا کارتون رو دوست دارید
خندیدم گفتم این سوال رو خیلیها میپرسند راحت باشید .. ناراحت نمیشوم... در واقع می دانید برخلاف عقیده خیلی ها این فصل پر از برکت شادیه
بچهها با شادی از روی برگ ها میپرند همه جا نارنجی می شود
و انگار یه دوستی و صمیمیت خاصی بین همه قرار می گیرد
حتی اونی که از پاییز بدش می آید هم به خاطر این جو یک بار هم که شده برای پاییز لبخند زده به همین دلیل و خیلی دلایل دیگر غیر از این ها پاییز را دوست دارم
دیگری گفت کاش همه مثل شما بودند آن وقت همه تو این فصل خوشحال بودند
سرم را تکان دادن دو دختر وقتی چایی هایشان تمام شد تشکر کردند و رفتند
منم رفتم و وسایلم را جمع کردم که به خانه بروم عکس را از جیب لباس هم درآوردم و نوشته ای پشت عکس توجه مرا جلب کرد
گر تو بینی پاییزی زیبا سرسری
غم بخور زیرا که خیری نبریآینه جمال است این فصل خزان
بی تأمل از فصل ثالث مگذریبه خاطر شعر لبخند زدم و به سمت خانه حرکت کردم
_________________________
انشام چطور بود؟؟؟
اگه غلط تایپی بود شرمنده دوباره چک میکنم الان چند دور ازش خواندم ممکنه چشمام ندیده باشه بعضیهاش رو
VOCÊ ESTÁ LENDO
Colors can talk!
Não Ficçãoرنگ ها حس دارن باهات حرف میزنن هم غمگینن هم خوشحال هم عصبانی هم آروم همهی حس ها رو دارند...❤❣ #5 in nonfiction