hey bad boy :|

204 17 3
                                    

عکس رو دیدین؟ *0*
هری چقدر هاتی کونیی:"|
خا بریم سر داستان :|
_______________________________________
از دفترش بیرون اومد و قیافش کاملا عادی بود

به سربازا با سر سلام میداد و سمت دفتر لیام پین میرفت
بدو در زدن وارد شد..
عادتش بود

لیام همینجوری ک داشت مقالش رو مینوشت و متوجه شد صدایی از اون فرد در نمیاد با کلافگی سرشو بالا اورد و با کسی ک دید برق از سرش پرید و سریع ایستاد

لیام_وزغغغغغغغ....چخبررررر...ازت خبری نبود کونی نکنه ی دختر پیدا کردی رفیقتو از یاد بردی هان؟ :|

هری خندید و در رو بست و سمت صندلی کنار میز لیام لم داد و یکی از بیسکوییت های روی میز لیامو برداشت و تو دهنش کرد

هری_کص نگو مرد! من خیلی عرضه داشته باشم تورو ببرم خونه بخت :|

لیام با پوکیرت به هری خیره شد

هری_بیخیال دیگه چخبررر؟

لیام_هیچ...شنیدم تونستی اون مجرمارو دستگیر کنی...تبریک میگم...اما جدیدا ی پرونده جدید باز شده

هری بقیه بیسکوییت هم تو دهنش گذاشت و با دهن پر و لحن مسخره  گفت

هری_جونزززز

لیام یکی از دفتر رو میزش رو سمت هری پرت کرد

لیام_هرییی...جدی باش

هری ک فهمید قضیه شوخی نیست رو صندلی صاف نشست

لیام_تا الان گزارش شده ۵ خانواده بچهاشون ک از ۱۳ سال تا ۱۶ سال هستن وقتی بیرون رفتن...دیگه برنگشتن...و وقتی اونارو پیدا کردن ک جنازشون تیکه تیکه ت ی گونی بوده و رو ی برگه با خون نوشتده بود....

هری ابروشو بالا انداخت

لیام شقیقشو ماساژ داد و ی برگه خاکی و کثیف رو دست هری داد

هری برگه رو گرفت و دید با خون روش نوشته شده
"تو هیچ وقت نخاهی فهمید من کیم...کودک شما بسیار بیتاب بود برای همان زود خلاصش کردم..."

هری با شوک ب برگه خیره شد و به علامت پایینش نگاه کرد
"x_x"

اب دهنشو قورت داد و ب نوشته کنار اون شکلک عجیب نگاه کرد
"قیچی بُر...."

_______________________________________

خاااا اینم از پارت اوللللللل هورااا :|✨

scissor(tata tommo) L.S - Z.PWhere stories live. Discover now