pain

630 82 78
                                    

read it without any track ( music by the way  😑)

نمیدونم چجوری این مسیر رو طی کردم . تمام مسیر رو مشغول آرزو کردن بودم . آرزو میکردم همه چیز یه دروغ مسخره ی بزرگ باشه .

وقتی به آدرسی که برام اس ام اس شده بود رسیدم نگاهم روی آسمون خراش بزرگ سر خورد و با حالت دو وارد شدم . پلک هام میپرید و دستهام یخ کرده بود .

" اون یکی دیگرو زیر خودش داره . بیا به این آدرس . لطفا "

این از طرف زین بود و من نمیدونم چرا یه تکست احمقانه انقدر سریع روی من تاثیر گذاشت .

شاید چون سابقه نداشت که هری یک هفته تمام تماس هامو رد کنه و به اس ام اس هام جواب نده , خونه نیاد و هر کوفت دیگه .

طبقه سیزده , نحس .

در زدم . خودم رو کشیدم کنار در تا نتونه من رو از چشمی ببینه .
خدایا لطفا , لطفا این یه خواب باشه , یه دروغ لعنتی.

کسی در رو باز نکرد .
قبل از اینکه دوباره زنگ در رو بزنم با نوک انگشتام در رو هل دادم و در کمال تعجب باز شد .

میترسیدم . خیلی میترسیدم که برم تو و ببینم که چیزی که اون میگه حقیقت باشه . من نمیخواستم قلبم رو از دست بدم , دوباره  ...

در رو به آروم باز کردم و نفسم رو توی سینم حبس کردم .

فضای بزرگ آپارتمان پر از نور بود . فضای کلاسیکی پر از رنگ های گرم و عتیقه های گرون قیمت . اصلا نیاز نبود توجه زیادی به خرج بدی تا اینو بفهمی .

از کنار لاو ست مبلمان قرمز رنگ رد شدم و وارد راهرویی شدم که تاریک بود  .

این جا بود که ترسم بهم قالب شد . پشت گردنم خیس شد و کیفم روی زمین افتاد .

به لباس های روی زمین نگاه کردم . آب دهنم خشک شد .

کنار یه شرت بیکینی صورتی تی شرت سفید هری افتاده بود .

اونور تر شلوار جین مشکی و باکسر سرمه ایش روی زمین بود .

سرم گیج میرفت . دنیا دور سرم می چرخید . به نوری که از کنار در نمیه باز اتاق وارد فضای تاریک راهرو میشد نگاه کردم .

به اینکه همه چیز برای من نامفهموم شده بود .

در رو باز کردم . و نگاه کردم . به دختری که موهای مشکیش رو روی روتختی سفید پخش شده بود . لبخند مضحکی روی لب هاش بود و چشمهای پف کردش بسته بودن . به کنارش نگاه کردم . خالی بود . ولی تخت بهم ریخته بود .

She was perfect [H.S]Where stories live. Discover now