1

374 37 4
                                    

هرولد عزيزم :

نميدونم شروع خوبي براي يك نامه است يا نه ولي ، الان كه داري اين نامه رو ميخوني ، من مايل ها ازت فاصله دارم.
يه جايي دور از تو ، بدون گرماي دستات نشستم و دارم با مرور خاطراتي كه برام ساختي لبخند ميزنم .

روزهايي كه با تو گذروندم توصيف ناپذيرن . مثل قصه ان !
لحظه هاي فوق العاده اي كه توي زندگيه وحشتناكم برام ساختي مثل نقشي روي سنگ ، روي قلبم حك شدن .

ولي من بايد ميرفتم هري ، شايد هيچوقت دليلشو نفهمي ، اما با وجود تمام زيبايي هايي كه برام ساختي و بهم هديه دادي ، بايد ميرفتم ..
رفتن من يك انتخاب بود هري ، اما اينو بدون خيلي از رفتن ها به معناي ترك كردن نيست.
تيكه اي از قلب من هميشه پيش تو و دِيزي ميمونه.

ازت ميخوام شاد باشي هري ، جوري زندگي كني كه انگار هر روز ، اخرين روزيه كه زنده اي . به خاطر من هري .

بخند هرولد ، انقدر بلند بخند كه صداي خنده هات به گوش من برسه چون من هميشه خنده هاتو ستايش ميكنم .
زندگيتو با آدماي جديد بساز و خوشبخت باش ، بهم قول بده !

اينو بدون كه تو باارزش ترين اتفاق زندگيه من بودي و من به خاطر اين بارها و بارها از خدا ممنونم .

و هيچوقت فراموش نكن ،
كه من عاشقانه دوستت دارم هري اِدوارد استايلز .

با عشق ، اَنجـل .

***
هِلو گايز
اين داستانه جديدمه كه بعد از كُلي كلنجار با خودم
بالاخره نوشتمشو اينم پارت اولش هست .
كَمه اما واسه آشنايي خوبه
اميدوارم همراهيم كنيد و داستان رو دوست داشته باشيد
🖤

Love, Angel [h.s]Where stories live. Discover now