1

7.8K 1.1K 105
                                    

چانیول همیشه فکر میکرد که هیچ کدوم از ویژگی های آلفاهارو نداره.
یک آلفا باید با اعتماد به نفس،مستقل و قوی باشه.
ممکن بود که ویژگی های فیزیکی آلفا ها داشته باشه اما اگر ازش میپرسیدی،میگفت تنها زمانی احساس اعتماد به نفس و قدرت داره که گیتاردست میگیره و پیانو مینوازه.
اون در جایی زندگی میکرد که آلفا ها برای زنده موندن می جنگیدند پس مطمئن بود با شرایطی که داره توی 12 سالگی،درست بعد از اینکه بتونه بوی خاص یک آلفارو داشته باشه توسط بقیه آلفا ها از بین میره.شاید گرگ درونش طبیعتا سست عنصر بود.
این ها بخشی از دلایلی بودند که مشخص میکنند چرا وقتی موقع رفتن به آپارتمانش با در باز واحد روبه رویی مواجه شد و یک امگای فوق کیوت رو دید که مشغول جابه جایی یکسری جعبه بود تنها کاری که کرد این بود که سرجاش خشکش زد و بهش خیره شد.
پسرک پشتش به چانیول بود و فقط هیکل ظریف و شکننده ش براش قابل دیدن بود. حدودا به اندازه یک سر ازش کوتاه تر بود. تیشرت مشکی و جین آبی خیلی خیلی تنگی پوشیده بود که اجازه میداد چانیول بتونه باسن گرد و تپلش رو تحسین کنه.
چند لحظه طول کشید تا امگا متوجه بشه که یکی داره دیدش میزنه. برگشت و جعبه توی دستش زمین افتاد،وحشت کرد.
چانیول با دیدن چهره ش که به اندازه بدنش زیبا بود حیرت کرد.اجزا صورتش کوچیک و نرم بود،موهای مشکی ابریشمینش تضاد جالبی رو با پوست روشنش ایجاد کرده بود،چشمهای افتاده اش که با چاشنی تعجب کمی گرد شده بود.لبهای صورتی رنگش که به نرمی ازهم فاصله داشتند،همه و همه واقعا جذاب بودند.

امگا قدمی به عقب برداشت و یکی از دست هاش رو با استرس جلوی قفسه سینش با دست دیگه گرفت .نگاهش رو طوری که انگار دنبال راه فراری باشه به اطراف میچرخوند. چانیول بالاخره خودشو جمع و جور کرد. دستش رو به نشونه صلح بالا برد.

"عذر میخوام!عذر میخوام ترسوندمت.من اینجا زندگی میکنم."

و به درب واحد خودش اشاره کرد:

"فقط تعجب کردم که یکی رو اینجا دیدم."

سعی کرد به سرعت توضیح بده:

"پس...داری اسباب کشی میکنی؟"

امگا قبل از اینکه از خجالت سرخ بشه دوبار پلک زد.این باعث شد چیزی توی وجود چانیول تکون بخوره. دلش بخواد اون امگا رو بگیره و برای همیشه یه جایی توی جیبش نگهش داره.

" آره."

بالاخره زمزمه وار جواب داد و نگاهش رو به کفپوش دوخت.

"اسمت چیه؟"
چانیول با لبخند پرسید.

"بکهیون؟"
خیلی نرم و باتردید جواب داد جوری که انگار از اسمش مطمئن نیست.

the cute omega across the hall(completed)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora