"حالا چیکار کنیم؟"بکهیون از کیونگسو پرسید.همراه هم در محوطه کالج قدم میزدند.
آخرین کلاسشون کنسل شده بود و بکهیون اونروز حتی قرار نبود سرکار بره."نظرت چیه بریم دیدن آلفاهامون توی استودیو؟"
"باشه."
بکهیون لبخند زد یکمی از اینکه کیونگسو چانیول رو آلفای اون خطاب کرد شرمزده شد. این درست بود،به هر حال چانیول بهش قول داده بود به زودی اونو مال خودش کنه هرچند که هنوز رسمی نشده بود و بکهیون نمیتونست کاملا باور کنه که کسی اونو بخواد،مخصوصا کسی به پرفکتی چانیول.
رابطه اونها اخیرا پیرفت زیادی داشت.هفته گذشته بکهیون هر شب رو کنار چانیول و روی تختش و بیشتر اوقات روز رو توی آپارتمان اون گذرونده بود. و فقط دیروز موقع برگشت به خونه دست همو گرفته بودند. دست های چانیول در مقایسه با بکهیون واقعا بزرگ بودند.هرچند کاملا باهم فیت میشدند.
اما جالب ترین اتفاق توی این مدت چیزی بود که شب قبل اتفاق افتاد،گونه های بکهیون هنوز هم با فکر کردن بهش سرخ میشد.*روی کاناپه چانیول نشسته بود و متنی رو ویرایش میکرد که متوجه شد چانیول اومد و کنارش نشست. از کارش دست کشید و توجهش رو به چانیول داد.
چانیول نخودی خندید."یجوری نگام نکن که انگار اومدم باهات دعوا کنم!"
بکهیون لبخند زد.
چانیول جملش رو کامل کرد."مگر اینکه کاری کرده باشی که واقعا لازم باشه دعوات کنم!؟"
بکهیون تند تند سر تکون داد و چانیول با مهربونی موهاش رو بهم ریخت.امگا بخاطر لمس دست چانیول کمی خم شد و آلفا ادامه داد.
"میخوام یه چیزی رو امتحان کنم..."
"چی؟"
"فقط نمیتونم تصمیم بگیرم که بهت بگم میخوام چیکار کنم یا فقط انجامش بدم.راستش نمیدونم کدومش بیشتر تورو میترسونه."
بکهیون آروم به عقب هلش داد.
"اینکاری که الان میکنی منو میترسونه...
اما...بهت اعتماد دارم...هرکاری میخوای بکن.""این چیزا رو نگو...جدی جدی باورشون میکنم."
بکهیون نخودی خندید.
"منم همین قصدو دارم!"
و ناگهان یه چیز نرم اما محکم روی لب هاش و دست های چانیول روی صورتش قرار گرفت. پلک هاش روی هم افتادند. همونطور که سریع شروع شده بود به سرعت هم تموم شد. چشم هاش رو باز کرد. داغی گونه هاش رو حس میکرد.
"چطور بود؟"
"خوب بود..."
چانیول سر تکون داد و خم شد تا دوباره ببوستش.اینبار لب هاش رو روی لب های بک حرکت داد.
اولش خیلی عجیب بود اما بعد از چندین بار بوسیدن اون کاملا آروم شد و به کاناپه تکیه داد. از صمیمیت کارشون لذت میبرد. فکرش به اینکه چقدر این اتفاق لذت بخشه فقط تا زمانی طول کشید که چانیول با زبونش روی لب هاش فشاری وارد کرد.
بکهیون متعجب سرش رو چرخوند.
![](https://img.wattpad.com/cover/171017967-288-k227867.jpg)
YOU ARE READING
the cute omega across the hall(completed)
Werewolf🐾 چانیول یه آلفای تنها و بدون جفته! چطور میشه اگه یه روز یه امگای کیوت و تنها رو که از قضا حتی * مارک نداره * درحال جابه جایی به آپارتمان روبه روییش ببینه؟ 🐾 ژانر: فلاف-ولف🐾 رِیتینگ: [M](+15) کاپل:چانبک نویسنده : woodlandsparrow مترجم : Avina🐰