شاید یاد آوری پرام برای همه یه شب شاد با همه ی دوستاشون باشه
اما برای من؟
مجبور شدم با دوست ایرلندیم و دختری که بارها ازش درخواست کرده بود به پرام برم
و بعد از کمی خوش و بش کردن با هم کلاسیایی که ذره ای برام ارزش نداشتن
تو رو دیدم
کت و شلوار آبی روشنی به تن داشتی که کمر باریکو خوب نشون میداد و متوجه نبودم که دوباره مثل همیشه بهت زل زدم
نگاهم به دختری که دستش دور بازوت حلقه شده بود خورد
چرا اون دختر اونقدر خوش شانس بود؟
![](https://img.wattpad.com/cover/173345577-288-k348719.jpg)
DU LIEST GERADE
Your Name [ZIAM]
Fanfiction[Completed] من فقط یه چیز از تو میدونستم و اون اسمت بود A short Ziam Story