روز اولی که دیدمتو به خاطر میارم.
میدونستم یه چیزی راجع به تو خاصه؛
اون هیکل کوچولوت که باعث میشد مثل یه بچه گربه به نظر برسی نبود،
اون موهای پرکلاغی شونه زدت نبود،
اون چشمای طلاییت که با برق خاصی اطرافو نگاه میکردن نبود،
چه چیزی درمورد تو خاص بود؟
___________________
هی گایز این استوری رو همین الآن نوشتم و تموم کردمفقط خواستم پابلیش کنم
پارتا کوتاهن و استوری سیزده پارته همین دیگه بای :)
YOU ARE READING
Your Name [ZIAM]
Fanfiction[Completed] من فقط یه چیز از تو میدونستم و اون اسمت بود A short Ziam Story