3.گناه جذاب

449 14 0
                                    

داستان از ديد الا كالينز
بعضي وقتا با خودم فكر مي كنم اگه واقعا همچين اتفاقي برام نمي افتاد چي مي شد؟مثل يه آدم معمولي مي رفتم دانشگاه مثل هم سن و سالاي خودم شادي مي كردم و بچه دار مي شدم و بعد هم بعد از يه زندگي شيرين و بي دردسر مي مردم.واقعا من با اين زندگي خوشحال مي شدم ؟!
واقعا من دختري بودم كه به اين نوع زندگي بگم زندگيه شيرين ؟اينكه ٧٠ سال از عمرمو هر روزش را به يه شكل مساوي شروع كنم و در آخر به اين بگم زندگي ؟شايد واقا من براي يه همچين زندگيي به اين دنيا نيومده بودم كه يه همچين سرنوشتي دارم شايد زندگيه من با هيجان هايي كه خيلي ها بهش ميگن عذاب،گره خورده.شايد واقعا من از زندگيي كه داشتم راضي بودم،شايد دليل تمام خوشحالي هاي من شيطان بود همون شيطاني كه شايد زندگيم رو ازم گرفت ولي آيا مي تونم بگم ناراضي بودم ؟!مي تونم بگم هيچ كدوم از اتفاقاتي كه بعد از اون افتاد رو دوست نداشتم؟
ولي من واقعا لذت بردم.درسته كه خيلي آروم بدون اينكه بفهمم نابودم كرد ولي نمي تونم بگم كه از اين گناه لذت نبردم!نمي تونم يه همچين دروغ بزرگي به خودم بگم.
همه تو زندگيه گذشته ي من،من رو به چشم يه فرشته نگاه مي كردن ولي فقط خبر نداشتن كه من خودم عاشق گناه كردن بودم ولي فقط نياز داشتم كه شيطان من رو يه تكون بده تا خودم رو تو دره اي بندازم كه بهش ميگن گناه ولي كي مي تونه پنهانش كنه كه
من عاشق گناه كردن بودم !
مخصوصا وقتي اون گناه "هري استايلز"باشه !

Passive(Harry styles)+18Where stories live. Discover now