🍷P_01🔫

999 148 58
                                    

ساعت: ۱۹:۳۰

×"فقط دوازدهه ساعت وقت برای زندگی کردن داری . بعد از اون تایم زندگیت توی افکار بقیه قاتل ها داره تصمیم گیری میشه و این در حالیه که تو زنده ای و هیچ کاری نمیتونی بکنی ! "

دکمه ای رو زد و بعد داخل بلندگو با تحکم زمزمه کرد :" شروع کنید "

بلافاصله بلد از این حرف صدای مردی پخش شد:" دو کیونگسو . از امروز به بعد جزو قاتل ها به شمار نمیاد و فقط دوازدهه ساعت برای زندگی کردن وقت داره . بعد از اون هر کسی سرش یا جسدش و یا حتی خونش رو برای ما بیاره ۲۰ میلیون دلار دریافت میکنه "

رئیسش بهش پوزخند زد :" پاداش اشتباهاتت چه حسی داره کیونگسو؟ اوه البته اگر جواب بدی ممکنه وقتت بگذره ."

و بعد از جاش بلند شد و پشت به کیونگسو از پنجره به شهر نگاه کرد . با دست اشاره کرد که کیونگسو رو باز کنن .

طناب هارو از دورش باز کردند و چسب دور دهنش رو با شدت کندند.

پوزخندی زد :" بعد و قبل از ۱۲ ساعت این زندگی تو و بقیه قاتل هاست که داره توی ذهن من تصمیم گیری میشه . پس اماده باش . چون تصمیم دارم قیافه ات رو وقتی که ازم التماس میکنی تا نکشمت رو توی ذهنم ثبت کنم "

********

ساعت ۲۰:۴۵

بعد از اینکه بهش ۲۴ ساعت مهلت زندگی داده بودند و دست هاش رو باز کرده بودند ، سعی کرده بود از راه های مخفی به سمت خونش بره تا با کمتر درگیر شدن زمان بیشتری داشته باشه .

البته همین الانشم ۱ ساعت و ربع از زندگیش گذشته بود .

وارد خونش شد و چراغ هارو روشن نکرد . از کشوی کنار در چراغ قوه برداشت و با اون به راهش ادامه داد.

به طبقه بالا رفت و وارد اتاق تاریک اخر راهرو شد .
دنبال کلید اتاق گشت و وقتی پیداش کرد دستش رو روش نگه داشت .

چراغ های کوچیک سفید رنگ دونه دونه روشن شدند و در های چوبی مشکی رنگ پیدا شدند .

به ساعتش نگاه کرد و با دیدن عقربه هایی که ساعت ۹ رو بهش نشون میدادند ، پوزخندی زد .

تک تک کمد هارو باز کرد و به اسلحه ها ، چاقو ها و خشاب هایی که توش گلوله های مختلف وجود داشت خیره شد .

لبخندی زد و کتش رو در اورد و به گوشه ای انداخت .
چند تا چاقو و دوتا کلت به همراه خشاب های زیاد برداشت .

با لبخند در کمد ها رو میبست که الارم خونه اش شروع به زدن کرد .

اخم غلیظی روی پیشونیش نشست و به سرعت در ها رو به هم کوبید .

20 million Blood🍷Where stories live. Discover now