🚫START🚫

510 25 10
                                    

کاش توهم مثل من حسش میکردی...

میتونی حسش کنی؟

اینکه چطور دارم اذیت میشم؟

چشم هات این رو میبینه؟

میتونی لمسش کنی؟

قلبم رو میگم...میبینی چقدر درد داره؟

میبینی اقیانوس هام طوفان شه؟

میبینی بالاخره یادم دادی چطور زندگی کنم و خودت دوباره زندگی کردن رو ازم گرفتی؟

میدونی چقدر گذشته؟

خستم...خیلی خسته...خسته تر از اونی که بخوام با حرف ها این رو بهت بفهمونم...میشه فقط به پات بیوفتم؟

میشه برگردی؟میشه ولم نکنی؟

قلبم درد میکنه...خیلی وقته حسش میکنم...دیدی بعد سال ها گریه کردم به خاطر تو؟

تو ندیدی به خاطر چیز هایی که نتونستم بگم چقدر شکستم...

دیدی نابود شدم به خاطر تو؟چرا نباید تو رو داشته باشم؟

مگه ندیدی مثل ربات بودم...درست از آهن ساخته شده بودم...بدنم با کنترلی که دسته کسی دیگه بود کار میکرد...گوش هام هم همینطور...مگه ندیدی؟

تو خیلی کوری جنگلی...خیلی کور


هی گایز مدیسون هستم (هستی)
اول از همه بگم که این فف قبلا تا یک جاهایی نوشته شده و ادامه داده نشده "به اسم (bad boys)" میخواستم بگم که من نویسنده همون فف هستم میگم تا مشکلی پیش نیاد
هیچ تغییری توی داستان ایجاد نمیشه فقط طرز  نوشتن تغییر کرده و گرنه همون پایانی که در نظر گرفته بودم هنوز هم همون اتفاق میوفته
فکر میکنم که اینطوری بهتره چون موضوع داستانم خوبه و میخوام داستان از هر لحاظ عالی باشه مخصوصه طریقه نوشتن
پارت اول رو امروز آپ میکنم و قول میدم بتونم تا شروع مدرسه ها تمومش کنم تا به مشکل بر نخورید
چپتر های کوتاه میتویسم ولی در عوض سریع تر آپ میکنم
عال د لاو❤
_مدیسون

Like the shadow behind you [L.S].[Z.M]Where stories live. Discover now