symphony of darkness

چیشُد که به اینجا رِسیدیم؟

-دو تماس بی پاسخ از سوهو ..
-خب بهش زنگ بزن
-آخه دیروقته
-فوقش جواب نمیده دیگه...اونموقع مجبور میشی فردا بش زنگ بزنی
چان شماره سوهو رو گرفت و با اولین بوق سوهو جوابشو داد

-سلام چان! دیر جواب دادی!
-سلام ... ببخشید بابتش

-خواهش میکنم. بک اصرار داره فردا بره پیش لوهان. منم مجبورم باهاش برم ولی زیاد لوهانو نمیشناسم یکم موذبم.. میشه توئم بیای ؟

-من باید قبلش با لوهان صحبت کنم و بهش خبر بدم
-لوهان خودش گفت مشکلی نداره که هرکی خواست با بک بره خونش.. پیشنهاد خودش بود دوباره ۶ نفری جمع بشیم دورِهم...

-آممم پس من و کریس ام میایم...
توجه کریس به تماس چان رفت و هی زمزمه میکرد "کجا بریم ؟! هوی با توئم ! جواب بده"

-فعلا آنیونگ سوهویا!
چان رو به کریس کرد
-تو چرا یدقه زبون به دهن نمیگیری ؟! میخوایم بریم خونه ی لوهان

-کیا هستن؟

-من و تو و سوهو و سهون و لوهان و ...

-بکهیون؟!

-علاقه زیادی به اون فسقلیِ احمق داری ؟!

-احمق نیس ! تو بیشعوری

-دهنمو وا نکن

-چَشم آقای باشعور

๑۞๑,¸¸,ø¤º°'°๑۩ ⓈⓄⒹ ๑۩ ,¸¸,ø¤º°'°๑۞๑

-مگه نگفتی فقط بکهیون میاد ؟!

-خب من بهش گفتم هرکیو که میخواد بیاره

بکهیون با ذوق داخل شد

-سلام لوهانی! چطوری ؟؟؟

-مرسی پسر تو خوبی؟!
و همدیگرو بغل کردن
سهون و سوهو ام دست دادن و سوهو جعبه شیرینی رو به لوهان داد

-لازم نبود ازین کارا بکنید! مرسی برای شیرینی

بک به سهون سلام کرد
-تولدت بهت خوش گذشت ؟!
-خودم که دوسش داشتم

بک لبخندی به پهنای صورت با چشمای نیمه باز تحویل سهون داد (😄)
چیزی نگذشت که کریس و چان هم به جمعِ "قیافه کج های پشتِ آیفون" اضافه شدن
سهون در رو باز کرد و به استقبالشون رفت . کریس خیلی سفت و محمکم همرو بغل کرد و مثل یک جنتلمن (به خیالِ خودش) روی مبل نشست

-ببخشید حالِ سلام و علیک نداشتم فقط بغل کردم !

و اما در چارچوبِ در سهون و چان بودند که با چشماشون همدیگرو دید میزدن ! چان دستاشو رو با تلخندی به بالا برد تا سهون رو بغل کنه اما سهون فقط یک دستش رو بالا آورد و با چان دست داد و بهش لبخند زد .
وقتی داخل شدن همه در سکوت بودن ، مخصوصا لوهان که بخاطر گریه های دیشبشون متوجه رفتار عجیب سهون نسبت به چان شد
چان هم روی مبل به بقیه ملحق شد .. وقتی غذا خوردن لوهان به شوخی داد زد
-کی ظرفارو میشوره ؟!؟!