من همیشه فراموش کار ترین آدم بودم
و تو بهترین بودی تو به یاد داشتنولی ممکن است من همه چیز از یادم برورد
ممکن است حتی اسم خودم هم از یادم برود
اما هرگز
تورا فراموش نخواهم کرد
تمام دوسَت دارم هایی که گفتهای
تمام دوسَت دارم هایی که گفتهام
تمام لحظاتی که همان پروانه های معروف در دلم برایت پر میکشیدند و من را بی قرار تر از هر لحظه از زندگی ام میکردند
از یادم نخواهد رفت
تورا
نامت را
عطر تنت را
نرمی دستانت را
هرگز فراموش نخواهم کرد
هرچند که تجربه اش از تعداد پنج انگشت دست هم کمتر است...نه تورا
نه رویاهایم درباره تورا فراموش نخواهم کرد
حتی این آسمان هم فراموش نخواهد کرد که با نگاه کردن به آن ، چهره فراموش نشدنیات جلویم ظاهر میشد
و من دقیقه ها مات به آسمان نگاه میکردم
مانند مجنون هایی که از شدت یاد کردن یار
دیگر دیوانه شده اند!
هرچند در آن که دیوانهات شدهام حرفی نیست
اما در اینکه در واقعیت نیستی ، حرف هایی هست که با گفتنش بهاری پاییز میشود!دل پاییزی من دیگر دارد زمستان میشود...
پس این بهار کی میاید؟!
YOU ARE READING
SoFarFromTheStars!
Short Storyشوق شمُردن ذوق ها تاب نمی آورد همین یک خاطره کافی است تا رنگ عمیق خاکستری ،خورشید شود.