7

781 158 25
                                    

یونگی داخل سالن مدرسه راه میرفت، نت هاش دستش بود، زیر لب با خودش میخوند و به سمت اتاق موسیقی میرفت.

از اونجایی که اون روز کلاس نداشت این فرصت رو داشت که تو اتاق موسیقی پیانو بزنه. وقتی در اتاق رو باز کرد جونگ کوک رو دید که روی زمینه و دورش پره برگه ست.

"پسر ساکت؟"

جونگ کوک بلند شد و به یونگی نگاه کرد.

'ببخشید!'

جونگ کوک اشاره کرد و یونگی فهمید.

"مشکلی نیست، کمک میخوای؟"
جونگ کوک سرش و تکون داد و یونگی بهش کمک کرد. برگه ها رو جمع کرد و به جونگ کوک داد.

"تو چرا اینجایی؟"

'میخواستم ویولن تمرین کنم تا اینکه پوشه هام رو انداختم'

یونگی فهمید، بعد لبخند زد.

"تو میخوای تمرین کنی؟....خب از اونجایی که تو اینجایی، برای من عیب ند-..."

جونگ کوک با دستش دهن یونگی رو گرفت تا جلوی پرحرفی پسر بزرگتر رو بگیره، اروم خندید و پوشه شو کنار گذاشت و ویولنش رو برداشت.

یونگی اولش شوکه شد اما بعدش رفت پشت پیانوش نشست و بازش کرد. اون طیف قشنگی از قهوه ای داشت.

"تو اماده ای؟"

یونگی نت هاش رو جلوش گذاشت و به جونگ کوک نگاه کرد.

آرشه رو روی ویولن گذاشت، تصمیم گرفت با تن لطیفی بنوازه‌.

سرشو رو به یونگی تکون داد‌.

"خب...من نت هارو نوشتم..." یونگی گفت و برگه های نت رو به جونگ کوک داد تا جلوش بزاره.

"اوکی...یک...دو...سه...برو..."

یونگی شروع کرد به نواختن، اون تمرکز کرده بود و سر انگشت هاش کلید های پیانو رو فشار میدادن.

یونگی شنید که جونگ کوک شروع کرد به نواختن، سرش رو برای یک نگاه بالا اورد.

جونگ کوک لب هاش رو تکون میداد و چشمهاش رو به سبکی بسته بود، آرشه رو روی سیم ها حرکت میداد، اون دوتا باهم قطعه زیبایی رو ساخته بودن.

یونگی سریع دست از خیره شدن برداشت وقتی که یکدفعه ای صدایی رو شنید که دوباره داره با اهنگ میخونه.

"Remember the way you made me feel...such young love, but something in me knew that it was real...frozen in my head..."

صدا با هارمونی قشنگی میخوند و یونگی به سمت لب های جونگ کوک که داشت ویولن رو با استعداد میزد نگاه کرد.

لب های جونگ کوک به نظر میومد که دارن مثل اهنگ تکون میخورن و این مثل این بود که.....اون داشت میخوند.

"Pictures I'm living through for now, trying to remember all good times...I hate this part paper hearts, and I hold a piece of-...."

این باعث شد که یونگی دست از پیانو زدن برداره اما جونگ کوک خیلی درگیر اهنگ بود و به ویولن زدن ادامه داد.

زمانی که انگشت های یونگی وایستادن، لب های جونگ کوک هم دیگه تکون نخوردن و تنها صدایی که اتاق رو پر میکرد صدای ویولن بود.

یونگی سرش رو تکون داد و شروع کرد با جونگ کوک زدن تا دوباره اون لب هاش رو تکون داد.

مثل این بود که....اون صدا یجورایی به جونگ کوک ربط داشت.

وقتی اهنگ تموم شد جونگ کوک نفس سنگینی کشید و اب خورد.

اما یونگی هنوز روی صندلیش نشسته بود و فک میکرد که دقیقا چه اتفاقی افتاد.

یونگی به جونگ کوک خیره شده بود که مثل این بود که داشت میخوند، اما هر زمان که یونگی دست از پیانو زدن بر میداشت جونگ کوک دوباره برمیگشت به ویولن زدن، مثل قبل و این گیج کننده بود.

"هی جونگ کوک؟"

جونگ کوک با یه نگاه سوالی نگاهش کرد.

"تو شنیدیش؟"

'چیو شنیدم؟' جونگ کوک اروم اشاره کرد و هیونگش تونست بفهمه.

"اون صدا رو.."

'کدوم صدا؟ حالت خوبه؟'

جونگ کوک اشاره کرد، یونگی میخواست جواب بده اما فقط اشاره کرد.

"ولش کن....کارت عالی بود" یونگی با لبخند گفت و جونگ کوک هم بهش لبخند زد.

●●●●●●●●●●
سلااااممم....!!!!
گاااد....چقد دلم واسه ی این فیک تنگ شده بود...‌خیلی خیلی مرسی که تا الان صبر کردین...!!!

امیدوارم تا حالا ولش نکرده باشین...🙇‍♂️

گایزز من میخواستم براتون اهنگش رو بزارم ولی نمیشد نمیدونم چرا....🤦‍♂️
به هر حال اسم اهنگش paper hearts هست و جونگ کوک کاورش کرده...!!

~Melody~(yoonkook)▪(persian translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang